خلاصه ماشینی:
"در فصل هشتم،هوفه این پرسش دیرینه را مطرح میکند که «چرا باید حق و حکومتت وجود داشته باشند درحالیکه هردو این پدیدهها سبب محدودیت آزادی شده است و تسلط خود را با جبر و زور برقرار میکند؟».
همچنین او میکوشد این مفهوم را که کانت در رساله«به سوی صلح جاویدان»پیشنهاد کرد با دیدگاههای انتقادی امروز روبهرو کند و نشان دهد که چنین مفهومی نه نتها هنوز هم میتواند وجود داشته باشد بلکه باید به صورت یک آرمان سیاسی-اخلاقی مد نظر باشد.
در واپسین فصل این رساله،نویسنده همه ما را شگفتزده میکند و میگوید که عدالت سیاسی،سرشار از معنیها و آرزوهای نیکوست ولی برای یک زندگی جمعی بسنده نیست چرا که محدود است؛محدود به سهم هر موجود انسانی و حق و دینی که او نسبت به تک تک انسانها و مجموعههای آنها بر گردن دارد.
نویسنده روش قرارگرایانه راولز را از جهات مختلفی مورد مناقشه قرار میدهد: 1-دلیلی برای توجیه اینکه اصول عدالت باید در فضای تاسیس اختیاری ارکان و نهادهای یک جامعه انجام پذیرد،وجود ندارد."