خلاصه ماشینی:
"لباس مدرنیته بر قامت دین مرور و نقدی بر آرای فردریش شلایر ماخر (به تصویر صفحه مراجعه شود) مهدی نصیر پیشدرآمد اول:مدرنیته فردریش شلایرماخر،متاله برجسته پروتستان سده نوزدهم،در زمینه و زمانهای اندیشههای نوین دینی خویش را مطرح کرد که اروپا زیر سیطره تحولات فکری نهضت روشنگری بود و با ظهور دکارت،جهانبینی جدیدی در غرب طلوع کرد که منتقد بسیاری از جریانهای الهیاتی قرون وسطی بود؛گو اینکه بسیاری از بانیان مدرنیته قرن 71 و 81 از اندیشههای مدرسی قرون میانه کاملا نگسستند اما این جنبه از تفکرات ایشان مورد انتقاد ادامهدهندگان طریقت ایشان قرار گرفت؛به طور مثال کانت در قرن هجدهم علیه مبانی متافیزیکی فلاسفه پیش از خود شورید وجدلیات آن فلاسفه را با جدلیات خیالپردازان و اسطورهبافان همطراز دانست.
گفتیم که رای رمانتیسم و به تبع رمانتیستها،شخص شلایر ماخر در مورد انسانها این بود که فردیت (individuality) رمزی است که هرگز کاملا فهمیده نمیشود اما به نظر انها این امر مانعی برای فهم مشترک انسانها نیست.
اما شلایر ماخر وجود مافوق طبیعی را به هیچوجه کنار نمیگذارد بلکه تفاوت خداشناسی او با خداشناسی سنتی در این است که او خداوند را نیرویی مافوق طبیعی میداند که از طریق حلول در عالمی که واسطه اوست عمل میکند؛ خداوند فعلی خارج از جهان نیست و بنابراین، «معجزه»در معنای سنتی آن به این معنا که فعلی ورای پایبندی به قوانین حاکم بر طبیعت وجود باشد،نیست.
اما مسئله اصلی این است که آیا هرمونیک جهانشمول شلایر ماخر را درباره کتب مقدس ادیان دیگر نیز میتوان به کار برد؟مثلا در اسلام این اعتقاد بنیادین وجود دارد که قرآن متنی فرابشری است و تکبهتک الفاظ آنرا خداوند به پیامبر(ص) الهام کرده است."