خلاصه ماشینی:
"نظریه ایرانی قدرت+معرفت-؟ به نظر دکتر محمد رضایی،در مطالعات فرهنگی، فرهنگ بهطور اخص در پیوند با مر سیاسی در نظر گرفته میشود هاله میرمیری انگار دیگر زماه نگریستن به جهان در چهارچوبها و پارادایمهای کلی و گنجاندن امر اجتماعی به مثابه امر جهانشمول در بطن این پارادایمها به سر رسیده است؛این داعیه واضح و مبرهن همه آنهایی است که وعده دادهاند پدیدههای اجتماعی را با ذرهبین نگاه کنند؛همه آنهایی که بر این باورند که امور جزئی و دم دست،قدرت حیات دارند و میتوانند موضوع بررسی علومی شوند که پیشتر تنها خود را منحصر و محدود به قواعد هنجارین کلی میکردند.
برای مثال هنگامی که در حوزه بازیهای رایانهای مسائلی وجود دارد(مثلا ترویج خشونت هالیوودی)وظیفه چه کسی است که برنامهریزی کند؛مسؤولان دولتی یا محقق حوزه فرهنگ؟کدامیک؟ +پس شما عملا در پی لایروبی شکاف میان محقق فرهنگ و نهاد دولت هستید؛آیا میتوانید دیالکتیک میان محقق فرهنگ و وجه فرهنگی نهاد دولت را تشریح کنید؟ این شکاف در تمام دنیا وجود دارد؛تنها مساله محقق حوزه مطالعات فرهنگی در ایران نیست.
به نظر شما این نگاه تکوینی که مرجوع به فرهنگ و تاریخ زمینهای دیگر است چه قرابتی با تعریف موضع مطالعات فرهنگی و جایگاهش در ایران دارد؟ شاید بهتر آن است که از تعبیر مطالعات فرهنگی در برابر فرهنگی که در سؤال شما آمده استفاده نکنیم؛چنین تقابلی وجود ندارد.
+به نظر شما مطالعات فرهنگی فرزند جامعه پستمدرن است؟به این معنا که آیا مجموعه شرایط اجتماعی-اقتصادی خاصی منجر به شکلگیری این رشته شده و آیا به وجود آمدن آن به مثابه یک رشته آکادمیک ضرورت تلقی میشده است؟ بههرحال مطالعات فرهنگی صورتبندی گفتمانی خاصی بوده است که محصول اتفاقات بسیار در دو حوزه اجتماعی و معرفتی بوده است."