چکیده:
هدف مقالهء حاضر نشاندادن اهمیت«اجتماع کندوکاو»در آموزش فلسفه برای کودکان است.در همین راستا،رویکردهای علمی متفاوتی که پایههای«اجتماع کندوکاو»را تقویت میکنند و در نتیجه،موجب تقویت بنیان آموزش فلسفه به کودکان میشوند بررسی شده است.در این مقاله سعی میشود نشان داده شود اجتماع کندوکاو دارای پشتوانهء رویکردهای آموزشی-روانشناسی است. همچنین دربارهء نظریهء ویگوتسکی در مورد رشد تفکر و زبان،به عنوان پیش زمینهء اجتماع کندوکاو به طور اجمال بحث میشود.این نظریه در سالهای اخیر مورد توجه بسیاری از متخصصان علوم تربیتی در حیطهء آموزش به کودکان قرار گرفته است و میتواند در چگونگی به کارگیری آموزش فلسفه به کودکان راهگشا باشد.
خلاصه ماشینی:
"ingrowth stage تعامل مداوم بین اعمال بیرونی و درونی موجب میشود یک شکل به طور مداوم به شکل دیگر تغییر یابد،به این معنی که شکل گفتار درونی به گفتار بیرونی خیلی نزدیک میشود،یا حتی دقیقا به شکل آن درمیآید؛به ویژه وقتی که خود را آمادهء گفتار بیرونی میکند(مانند آماده شدن برای سخنرانی).
نظریهء ویگوتسکی در مورد ارتباط بین رشد شناخت و تعامل اجتماعی به ویژه تعاملهای اولیه بین کودک با بزرگسالان یا بین کودک با کودکان بزرگتر را میتوان چنین خلاصه کرد:همهء کنشهای فکری متعالی دو بار در روند نمو کامل (1).
semiotics ارتباطی برای«منطقهء مجاور رشد»نقش محوری دارند،چون وقتی کودکان نمیتوانند مسائل را حل کنند،بزرگسالان از گفتار و اشارات غیر زبانی به طور همزمان برای راهنمایی آنها استفاده میکنند و با این عمل،ارتباط اجتماعی خود را با آنها حفظ میکنند،توجه آنها را به جنبههای مختلف زمینه جلب میکنند و از طریق تعامل اجتماعی به آنان کمک میکنند تا به نظم فکری دست یابند و از آن در حل مسئله استفاده کنند.
با توجه به آنچه ذکر شد،میتوان دو نکتهء مهم آموزشی را از نظریهء پیاژه استخراج کرد:نکتهء اول این است که بنابر نظریهء سازندگیگرایی،باید آموزشهای معلم محور محدود شود،چون در این نوع آموزش،معلم،دریافتهای خود را از موضوعات مختلف به شاگردان انتقال میدهد و در عمل،توانایی تفکر نقادانه و خلاق را از آنان میگیرد؛دوم که در نظریهء وی مشهود است و ارزش تعامل اجتماعی را در آموزش منعکس میکند،این است که میتوان هر کودک را در محیط آموزشی تعاملی یکی مغز متفکر یا تولید کنندهء تفکر تلقی کرد که در حل (1)."