چکیده:
این دوره از تاریخ،ایرانیان در سرنوشت سیاسی منطقهء خود نقش مؤثری نداشتند.گرچه دهقانان سعی کردند در مناصب خود باقی بمانند،نقش آنان دخالت در جمع خراج و تاحدودی تسلط بر مردم محل خویش بود. اهرم قدرت سیاسی در خراسان در دست عربهایی بود که در خراسان مقیم شده بودند و با حکام منصوب خلفا سازش یا مخالفت میکردند. اختلافات قبیلهای،به خصوص در میان دو گروه یمنی و مضری هیچگاه به توافق و اتحاد منجر نشده بلکه همین اختلافات که گاه ایرانیان نیز در هر دو گروه متخاصم شرکت نظامی داشتند،سرانجام به سقوط امویان انجامید و راه را بر نیروی تازهنفس عباسیان باز کرد.تهاجم عربها به ایران،به ورود و اقامت گروههایی از عربها در ایران منجر شد.این افراد یا نظامی بودند یا افرادی پردردسر که خلافت اموی سعی داشت آنان را در مرکز خلافت دور کند و یا ناراضیان مذهبی و سیاسی که دور شدن از دسترس خلفا را ترجیح میدادند و ترک دیار کردند. بیشتر آنان به خراسان که دورترین فاصله را از دمشق داشت،رهسپار شدند. بدین ترتیب،گروهی از نظامیان و غیرنظامیان عرب در طول حکومت اموی به همراه خانواده و به قصد سکونت به خراسان آمدند.در واقع،حضور آنان در خراسان نوعی مهاجرت به خراسان محسوب میشد.هرچند آنان به دستور خلفای اموی،برای دستیابی به فتوحات به خراسان آمده و به جنگ مبادرت کرده بودند،با گذشت زمان،اقامت در شهرهای خراسان و امرار معاش را به جنگ ترجیح دادند و جزیی از مردم خراسان شدند.در
خلاصه ماشینی:
"حکومت عبد الله بن خازم با مخالفت بنی تمیم-قبیلهء غالب عرب در خراسان -نیز همراه بود.
سیاست یزید بن عبد الملک-جانشین عمر بن عبد العزیز-درصدد رفع مناقشات قبیلهای در خراسان،معطوفساختن آنان به مرزها و جنگ با ترکان بود؛ولی بسیاری از عربهای مهاجر که مدتها در خراسان ساکن بودند،تمایلی به شرکت در جنگ نداشتند و بیشتر دهقانان محلی نیز در صلح با ترکان به سر میبردند.
نقش دهقانان در حفظ وضع موجود،از همان ابتدای ورود عربها آشکار بود؛ و به نظر میرسد آنان حتی در تعیین سیاست مذهبی حکام خراسان نیز مؤثر بودند.
خلفای اموی از یمانیها کینه داشتند(دینوری،0831: 292)و ترجیح میدادند فردی متعصب از مضریان را که مقیم خراسان نیز بوده و سپاهیانی از قبیله و خویشاوندان خود داشته باشد،به حکومت خراسان انتخاب کنند و نصر بن سیار بسیاری از این ویژگیها را داشت.
هرچند بعضی از خلفای اموی با تدابیر سیاسی خاص،کوششهایی در رفع نارضایتیهای خراسان کردند-از جمله عبد الملک بن مروان،که با انتخاب امیه قریشی-فردی بیطرف-سعی در پایاندادن به مناقشات قبیلهای داشت؛ سلیمان بن عبد الملک،که حاکم خراسان را به ملایمت و سازش با مردم خراسان دعوت میکرد؛عمر بن عبد العزیز،که با دعوت مردم خراسان و ماوراء النهر و برداشتن جزیه از نومسلمانان و رفع مشکلات مالی خراسان،کوشید عدالت را در جامعهء اسلامی و به خصوص خراسان برقرار کند؛و یزید دوم،که سعی کرد برای رفع مناقشات قبیلهای،عربها را به جبهههای جنگ با ترکان بکشاند-اختلافات قبیلهای عربها،به ویژه مضریان و یمنیها-همچنان باقی بود."