چکیده:
این مقاله با بررسی چیستی حکمت در مکاتب مشاء و اشراق و متعالیه و تعاریف گوناگون فلسفه اسلامی و ماهیت حکمت در متون اسلامی بهویژه آیات قرآنی به این نتیجه رسیده است که حکمت در قرآن هم جنبه نظری و هم جنبه عملی دارد.به عبارت دیگر، حکمت هم ساحت تعقلی و ادراکی و هم ساحت کنشی و رفتاری را دربرمیگیرد. حکمت نظری،عبارت از معرفت مطابق با واقع و برخوردار از عصمت و عاری از خطا است.و حکمت عملی،بایدها و نبایدهای مربوط به حوزه ارزشها و رفتارهای مهذبانه و همراه با خشیت و اخلاص الهی است.حاصل سخن آنکه حکمت دربردارنده مسائل بینشی و اعتقادی،احکام منشی و اخلاقی و نیز احکام فقهی و رفتاری و کنشی میباشد. به عبارت دیگر،حکمت نظری به حوزه عقاید و بینشها و حکمت عملی به اعمال فردی و اجتماعی میپردازد.به همین جهت،حکمت قرآنی معنایی وسیع و گسترده به خود میگیرد.حکمت به منابعی مانند عقل و وجدان و فطرت و وحی نیازمند است و توانایی عقل و وجدان در شناخت پارهای از حقایق حکمی،انسان را از منبع وحیانی بینیاز نمیکند.
Having studied the nature of wisdom (ḥikma) in schools of Peripatetics، illuminationism، and transcendentalism and its nature in Islamic texts، especially the Qur'an، this article draws the conclusion that wisdom in the Qur'an is both theoretical and practical. Making scholarly reference to the Qur'anic verses and reliable traditions as evidences، the writer proves that the Qur'anic wisdom enjoys a vast expanse of meaning، while it requires such sources as intellect، conscience، inner nature، and Revelation، and that the power of intellect and conscience does not enable man to do without the Revealed source in recognizing some of the realities of wisdom.
خلاصه ماشینی:
3استاد مصباح نیز همانند سایر فلاسفه معاصر،علاوه بر معنای خاص فلسفه یعنی متافیزیک و مباحث کلی وجود، به تعریف عامتری یعنی تعریف روش شناسانه و فعالیت محورانه اشاره میکند که عبارت است از فعالیتهای ذهنی در زمینه مسائلی که با روش تجربی و نقلی اثبات نمیشود و تنها با روش تعقلی اثبات میگردند و شامل علومی چون منطق و معرفتشناسی و ریاضیات هم میشوند.
ج:آیات سوره بقره:خداوند سبحان درباره مبدأ فاعلی و مبدأ قابلی حکمت میفرماید: یؤتی الحکمة من یشآء و من یؤت الحکمة فقد أوتی خیرا کثیرا و ما یذکر إلا أولوا الألباب 5؛خدا به هرکسی که بخواهد حکمت عطا مینماید و کسی که حکمت به او عطا شود حتما خیر کثیری به وی عطا شده است و کسی غیر از خردمندان یادآور این موضوع نخواهد شد.
همچنین در سوره نساء به ترابط حکمت و کتاب آسمانی و نیز رابطه حکمت و حکومت اشاره شده است با این بیان: أم یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله فقد آتینا آل إبراهیم الکتاب و الحکمة و آتیناهم ملکا عظیما 4؛یا بر مردم به خاطر نعمتی که خدا از فضل خویش به آنان ارزانی داشته حسد میبرند؟درحالیکه ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و فرمانروایی بزرگ ارزانی داشتیم.
بنابراین،میتوان روایاتی مانند:«و الحکمة و ضدها الهوی»1، «الحکمة ضدها الخطا»2تمسک کرد،تا مشخص گردد که حکمت نیز همانند عقل از دو بار معنایی معرفتی و کارکردی برخوردار است،یعنی در معنای حکمت هم جنبه فهمیدن حقایق و درک مطابق با واقع و عاری از خطا وجود دارد و هم در آن،عمل طاعت الهی و ترک از معصیت و پیروی نکردن از هوای نفس لحاظ شده است.