خلاصه ماشینی:
"با هیجانی توأم با اضطراب از در سیاه دق البابدار عبور کردم و درجا نفسم بند آمد!هنوز خاطرهء گلهای سفیدی را که نمیدانستم چرا سفیدند و قرار است بر آثار هنری تأثیری نگذارند،در گلدان فلزیشان،که روی میز شیشهای پایهسنگی میان گالری قرار داشت،به یاد دارم.
»(و نه "نقاشی"معروف!) تا پنج سال،هر سال نمایشگاهی از نقاشیهایم را در گالری خصوصی ناشناختهای برگزار کردم و همهء تابلوهایم را به فامیل و دوست و آشنایان پدرم فروختم.
نخستین تابلوی نقاشی را با پول توجیبی و از درآمد فروش نقاشیهایم در هفدهسالگی از گالری سیحون خریدم.
در نخستین کارت دعوت افتتاحیه گالری"اثر"از "معصومه سیحون،بانی همراه و مؤثر هنر مدرن کشورم"قدردانی کردم،هرچند میدانستم آن عبارت واکنشهای گوناگونی را در پی خواهد داشت و با نوشتن آن درواقع خود را در صف طرفداران جناح تکنفرهء گالریداران تهران قرار دادهام.
گالری سیحون نزدیک به نیمقرن پیش در تهران،در دههء 40، شروع به کار کرد،هرچند نخستین گالری تهران نبود،اما روش گالریداری حرفهای را بنیان نهاد."