خلاصه ماشینی:
"اندیشیدن با پرس تداوم مییابد و ما میپرسیم:آیا با تغییر طرحها و نقشها کارکرد یک شیء تغییر مییابد؟اگر موتورسیکلتها و کشتیگیرها و مردان و زنان اداری انصارینیا جور دیگری چیده شده بودند و در پس نقوش آشنای هزار ساله پنهان نمیشدند،حاضر به سفره انداختن بر فرشی اینچنین بودیم؟آیا این مجموعه به آستانهء چالش با سنت نزدیک شده است؟چنانچه این چالش رخ داده باشد، نتایج حاصل از آن را چه طور میتوان تدوین کرد؟ هنرمند،موتیفهای شهری خود را لابهلای اسلیمیها و ختاییها نشانده است،اما هنوز تحت سیطرهء همان خطوط اسلیمی و ترنجی است که از عهد ساسانی تا به امروز نقش-مایههای هنرهای بافتنی- پارچهای3ایران را هدایت کردهاند.
نازگل انصارینیا آثار خود را در چالش با نظام نشانهشناسی ایرانی و نظام کاربردی اشیای روزمره قرار میدهد؛و درست به همین دلایل در مقابل جریانهای رایج هنرهای مفهومی قرار میگیرد،که در بسیاری از موارد با،بازتولید سطحی نقوش و نشانههای ایرانی کاری در حد سلیقهء مجموعهدار فرنگی تهیه میکنند یا با بیتوجهی به مسائل بومی و گفتمان درونی هنر ایرانی صرفا آثاری برپایهء نشانهشناسی غربی میسازند(مسلما چنین گزارهای نیاز به بحث،ادله و شواهد لازم دارد، که در حجم اندک این مقاله نمیگنجد."