خلاصه ماشینی:
"حقائق التفسیر نیز در چنین زمینهای قرار دارد و به تعبیر زیبا و دقیق اتان کلبرگ«گنجینهای است از تفکر قلبی صوفیان»3؛گنجینهای که در عین بیان الهامات قلبی صوفیان در برخورد با آیات قرآنی و در عین بازنمود چگونگی بسط و پرورش تجربهء روحانی ایشان،به همینواسطه ما را از احوالشان نیز خبر میکند؛و حتی بیشتر،به متن فضای فرهنگی ایران اسلامی در سدهء چهارم هجری فراز میبرد تا از راه برنمودن نزاع صوفیان برجستهای چون ابن عطاء و جنید بر سر نحوهء استنباطشان از معانی آیات قرآنی،برنماید که تجربهء دینی و روحانی در جهان اسلام هرز شکل یگانه و واحدی نداشته و تأویل این تجربهای چندگانه نیز با خوانشهایی در مناسبت مستقیم با جغرافیای فرهنگی-معرفتی جهان اسلام؛و از آن میان،به ویژه در مناسبت با دو فرهنگ خراسانی و بغدادی؛یابه تعبیر این روزگاری آن:در مناسبتی ویژسته با دو فرهنگ ماوراء النهری و بین النهرینی.
39افرون بر این،به نوشتهء مرحومطاهری عراقی،در کتاب درجات المعاملات نیز«در بسیاری از موارد به جای ضمایر و افعال مؤنث،مذکر به کار رفته است(مثلا:هو به جای هی،ه به جای ها، فعل مفرد مذکر غایب به جای مفرد مؤنث غایب)»40؛هرچند که برخلاف رأی آن زندهیاد،من این گونه سهوهای نحوی را نه از «زلات کاتبان فارس یا ترک»،41بلکه برآمده از انشای این تفسیر به زبان عربی متداول در نیشابور سدهء چهارم هجری میدانم42 چه،تأمل در ساخت نحوی آن،به ویژه با در نظر گرفتن خاستگاه جغرافیایی و تبار زبانی شماری از صوفیانی که سخنانشان در این اثر روایت شده،چنین برمینماید که بسا-دستکم بخشهایی از متن-نخست به فارسی فراهم و در اختیار بوده و آنگاه به عربی درآمده است؛همچنان که در همین سده،نزد کرامیه نیز این به هم آمیختن عربی و فارسی در سخن گفتن،یعنی به فارسی اندیشیدن و بیان ترجمهء عربی سخن را میتوان دید."