چکیده:
با یورش مغول به ایران، میزان قابل توجهی از واژگان مغولی و به ویژه واژههای
ترکی جدیدتری به زبان فارسی راه یافت و توسط شعرا و نویسندگان ایرانی مورد
استعمال قرار گرفت. تاریخ جهانگشای جوینی نخستین منبع واژگان نوین ترکی و
کلمات مغولی دخیل در زبان فارسی است. در این گفتار، واژههای ترکی و مغولی
تاریخ جهانگشا به ترتیب الفبایی همراه با معنی آنها ارائه شده است.
خلاصه ماشینی:
"(Doerfer1-123،Lessing 329 ) اروغ ( ج 1، ص 7، 11، 14، 21، ج 2، ص 214؛ ج 3، ص 17، 67)[ت] واژه اروغ (=uruÈ) که به صورت درستتر اوروغ و گاه اوروق نیز در منابع فارسی ضبط شده است از ماده ترکی اور( =ur) به معنای نهادن، پاشیدن، در اصل به معنای دانه و بذر است و در دیوان لغات الترک به همین معنی آمده، اما در اصطلاح معنای: نسل، سلاله، فرزندان، طایفه، دودمان و نژاد داشته و بدین معنی در سنگ نبشتههای اورخون نیز به کار رفته است.
(Doerfer 2-47،orkun 826-clauson 214 ) اغروق (ج 1، ص 110 و ج 2، ص 231) [ت] اغروق (aÈruq) که در نوشتههای فارسی به صورت اقروق، آغرق، اغرغ و گاه به اشتباه اوغروق نیز آمده است، در زبان ترکی از ماده اغری(aÈrï)~ آغرو(aÈru)= سنگین بودن یا شدن + ق (= q =) پسوند نام ساز و مصدری، در اصطلاح به معنای: ثقل، اثقال، باروبنه، بنه و موکب یعنی بار چادر و خرگاه و علوفه و آذوقهای بوده است که هنگام لشکرکشی یا سفر همراه سپاه حمل میگردید.
(Doerfer-1-291،Lessing 1045، تاریخ بیهقی، ص 695) جریک î چریک جوک (زدن)î چوک چاوش (ج 1، ص 94، ج 3، ص 125)[ت] چاوش در آغاز به معنای یک فرمانده در سپاه خاقان بوده است و در سنگ نبشتههای اورخون به همین معنا آمده است، کاشغری آن را آراینده صف سپاه معنی کرده است، این واژه معنای حاجب و دربان نیز داشته است و در منابع ترکی بعدی و در زبان فارسی به معنای پیشرو لشکر و کاروان و کسی که پیشاپیش قافله یا زوار رود و آواز خواند، آمده است."