چکیده:
مقایسه اندیشه های ابو سهل و ابو محمد نوبختی با سید مرتضی از آن جهت که متهم به گرایشات اعتزالی هستند، می تواند در شناخت بهتر از مدرسه کلامی بغداد و تحولات اندیشه ای درون آن یاری رسان باشد و برخی ابهامات تاریخ کلام امامیه را بر طرف کند. از این رو، در این مقاله با مقایسه روش و محتوای کلام این متکلمان امامی علاوه بر بیان نقاط اختلاف آنان، اشاره ای به میزان هم گرایی آنان با اندیشه های معتزله گردیده و در نهایت گویای این مطلب است که در نگاه کلی سید مرتضی بیش از بنو نوبخت به اندیشه معتزله نزدیک شده است.
A comparison of the thoughts of Abu Sahl and Abu Muhammad Nobakhti--who are accused of Itizal--with Sayyid Murtada can help us have a better grasp of the Kalami School of Baghdad and its intellectual developments and clarify some ambiguities in the history of Imamiah Kalam. Hence، in this paper in addition to the comparison of the method and the content of their Kalam and a statement of their differences، we will mention their convergences with Mutazili thoughts and finally، we will show that Sayyid Murtada is more close to Itizali thoughts than Banu Nobakht.
خلاصه ماشینی:
دیدگاه معرفتی ابومحمد نوبختی هر چند اختلاف بنیادین با دیدگاه معرفت اکتسابی معتزله دارد، اما در میان دو مکتب معتزلی بصره و بغداد، به معتزله بصره که سید مرتضی بر رأی آنان است، نزدیکتر است، زیرا بر خلاف معتزله بغداد که اضطراری بودن معرفت به هیچ یک از غایبات را ممکن نمیدانند (شیخ مفید (الف)، 1413: 60)، بسیاری از معتزله بصره اضطراری بودن معرفةالله و انبیاء و دیگر معارف را پذیرفتهاند (جاحظ، 2002: 109-124).
این دیدگاه به نظریه ابومحمد نوبختی که معتقد بود معرفةالله ممکن است به طور اضطراری یا اکتسابی حاصل شود، نزدیکتر است، چون به عقیدۀ معتزله بغداد امکان ندارد معرفتی که اکتسابی است - چه در این دنیا و چه در آخرت- از طریق اضطرار حاصل شود و اکتساب معرفتی که از راه اضطرار پدید میآید را نیز ممکن نمیدانستند (شیخ مفید (الف)،1413: 61و88).
سید مرتضی که مانند استادش شیخ مفید احباط را مردود میداند (برای آشنایی بیشتر با دیدگاه سید مرتضی در این موضوع نک: اسعدی، 1391: 356)، میگوید: میان ذم و مدح و تعظیم و استخفاف تنها در صورتی که بر یک فعل وارد شوند، تنافی وجود دارد، اما وقتی بر دو فعل وارد میشوند اجتماع استحقاق آن دو، هرچند متقابل باشند، جایز است.
بنابر آنچه شیخ مفید نقل کرده امامیه بر لزوم نص بر امامت فردی که معجزه ندارد اجماع دارند (شیخ مفید (الف)،1413: 40) و از آنجا که نوبختیان ظهور معجزه را از غیر انبیا ممکن نمیدانند تنها راه شناخت امام از دید آنان نص میباشد (نک: حسینیزاده خضرآباد، 1391، همین شماره)، اما سید مرتضی که معجزه را برای امام جایز، بلکه در مواردی واجب میداند (سید مرتضی، 1411: 332) شناخت امام را طریق معجزه ممکن میداند.