چکیده:
این مقاله در سه بخش تنظیم شده است.در بخش اول به رابطه وحدت و کثرت پرداخته و به این سؤال جواب میدهیم که نظر ملا صدرا درباره موضوع و محطهء وحدت و کثرت چیست و چه تفاوتی با آراء حکمای گذشته دارد.به نظر میرسد او تنها کسی است که توانسته است محط وحدت و کثرت را یک چیز یعنی همان حقیقت وجود قرار دهد.در نگاه حکمت متعالیه،حقیقت وجود،چه در خارج و چه در ذهن،دارای وحدتی در عین کثرت و کثرتی در عین وحدت است.حکمای مشاء،محط و مثار کثرت را ماده و ماهیت میدانند و حکمای اشراقی نیز برای توجیه کثرت،مجبور میشوند تا پای غواسق و هیئات ظلمانی را به میان آورند.در بخش دوم به چگونگی تحقق کثرت در مثال منفصل میپردازیم و به این سؤال مشکل جواب میدهیم که بدون حضور ماده چگونه ممکن است که در این عالم، تکثر افرادی بوجود آید و تمام افراد مادی دارای صورتی مثالی باشند.جواب اینست که برمبنای تقدم وجود بر ماهیت و وحدت تشکیکی وجود،تکثر از ناحیه وجود و از طرف فاعل حاصل میشود،نه از ناحیه ماهیت و قابل؛زیرا ماهیتی که باعث تکثر افراد در یک مرتبه میشود ماهیتی است منبعث از وجود که فقط ظهور وجود و علامت تکثر است نه منشأ آن.در بخش وسم به دو گونه تکثر میپردازیم:تکثر خیال متصل هر فرد و تکثر در عالم مثال متصل که مجموعهء از آن خیالهای متصل است،و به این نتیجه میرسیم که تکثر خیال متصل هر فرد هم بسبب تکثر ابدان دنیوی آنهاست و هم بسبب تکثر صور موجود در هر خیال متصل،صوری که منشأ آنها گاه از ناحیه صور موجود در خیال منفصل و بالاخره گاه ناشی از خلاقیت قوه تخیل است.وقتی هریک از خیالهایی متصل دارای تکثر باشد،خودبخود در عالم خیال متصل نیز تکثر ایجاد میشود.موضوع و محط وحدت و کثرت در خیال متصل،یک چیز است و آن همان وجود نفس در مرتبه مثالی است،مرتبهیی که ملا صدرا آنرا مجرد میداند.اثبات این تجرد موجب اثبات تحقق تکثر نفوس جزئیه پس از مرگ میشود و باین ترتیب عالمی که مجموعه ابدان برزخی در قبل یا بعد از مرگ تشکیل میدهند،یعنی عالم خیال متصل،عالمی است کبا تکثر افرادی. باین ترتیب با اثبات این نحوه از تجرد نفس و این نحوه از تکثر افرادی،مشکل حکمای مشاء و اشراق در اثبات بقای نفوس متوسط پس مرگ حل میگردد.
خلاصه ماشینی:
"55 سهروردی خیال را مخزنی برای صور نمیداند زیرا اگر چنین بود آن صور میبایست نزد نفس حاضر و مورد ادراک آن قرار گیرند درحالیکه ما در نفس خود در هنگام عدم تخیل،چیزی برای ادراک *هرچند بعضی از عرفایی که متأثر از مکتب مشائی هستند وجود عالم مثال را نفی کردهاند و عقیده به آنرا خیالات فاسده میدانند، اما در کتب بزرگان این فن مثل ابن عربی و قونوی بتفصیل درباره این عالم صحبت شده است.
در آثار ملا صدرا دلایل زیادی برای تجرد خیال ذکر شده است که میتوان آنها را به سه دسته تقسیم کرد: الف)دلایلی که تجرد هر سه قوه حس،خیال و عقل را ثابت میکنند و عبارتند از:لزوم مجرد بودن فاعل تجرید صور،100محال بودن اجتماع دو صورت در یک ماده،101تغایر نفس و بدن در شدت و ضعف در طول زمان،102لزوم حضور مدرک نزد مدرک،103 ب)دلایلی که تجرد دو قوه حس و خیال را ثابت میکنند و عبارتند از:نیاز فاعل مادی به وضع و محاذات،104تفاوت فاعل مادی و مجرد در نیاز به ابزار،105تغایر مادی و مجرد در تبدل و تغیر،106تفاوت مادی و مجرد در بازاریابی صور،107تغایر مادی و مجرد در میزان قدرت،108 ج)دلایلی که تجرد قوه خیال را ثابت میکنند و عبارتند از:محال بودن انطباع کبیر در صغیر،109محال بودن اجتماع دو متضاد در جسم،110محال بودن اقتران دو متضاد در خیال،111علم هر موجود مجرد به خود،112 خلاصه دلایل ابن سینا در مادی بودن قوه خیال اینست که میتوان صور خیالی را در حالی درک کرد که دارای وضع،جهت و مقدار متمایزند و این تمایزها فقط میتوانند از ناحیه قابل و محل باشند."