چکیده:
صرف نظر از سخنان اغراقآمیز تذکره نویسان دربارهء شمار اشعار رودکی که آنها را تا یک میلیون و سیصد هزار بیت ذکر کردهاند،قراین و نشانهها گویای فراوانی سرودههای این استاد شاعران فارسی است.در بسیاری از منابع شعری،رودکی را نخستین شاعری دانستهاند که دارای دیوان شعر بوده است؛ولی مایهء شگفتی آن است که همهء منابع ادبی از قرن هفتم به این سو،به اندک بودن اشعار بازمانده از او اشاره دارند و پرسیدنی است که چگونه در فاصلهای نزدیک به سه قرن،از این همه سروده تنها هزار و اندی بیت باقی مانده است؟برای باز کردن این معما شاید نگاهی به سوانح شخصی و رویدادهای تاریخی عصر رودکی بتواند کارساز باشد.گرایش رودکی به مذهب فاطمی و تعصبهای باورداشتی روزگار نوح بن نصر سامانی و بغض عالمان مذهبی ماوراء النهر نسبت به شاعر،او و سرودههایش را در اواخر عمر به انزوا کشاند.از آنجا که برخورد با فاطمیان،قرمطیان و شیعه ستیزی در سراسر دوران غزنوی و سلجوقی نیز ادامه یافت.اقبالی برای استنساخ و احیاء سرودههای رودکی پیش نیامد و آنچه نیز که در گوشه و کنار کتابخانه و گنجینههای خراسان و ماوراء النهر باقی مانده بود در کشاکش حملهء غزان و مغولان به دست نیستی سپرده شد و اکنون میراث بازمانده از رودکی،تنها نمونههایی از اشعار اوست که به مناسبتی خاص در متن کتابهای تاریخی،ادبی و فرهنگها ضبط شده است و بیشک یکی از وظایف پژوهشگران ادب فارسی،تلاش برای بازیابی بخشهای دیگری از سرودههای این شاعر بزرگ است.
خلاصه ماشینی:
"مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی سال دوم،شمارۀ اول،بهار و تابستان 85 نگاهی دوباره به آثار رودکی سمرقندی دکتر نصر الله امامی استاد دانشگاه شهید چمران اهواز چکیده صرف نظر از سخنان اغراقآمیز تذکره نویسان دربارۀ شمار اشعار رودکی که آنها را تا یک میلیون و سیصد هزار بیت ذکر کردهاند،قراین و نشانهها گویای فراوانی سرودههای این استاد شاعران فارسی است.
اقبالی برای استنساخ و احیاء سرودههای رودکی پیش نیامد و آنچه نیز که در گوشه و کنار کتابخانه و گنجینههای خراسان و ماوراء النهر باقی مانده بود در کشاکش حملۀ غزان و مغولان به دست نیستی سپرده شد و اکنون میراث بازمانده از رودکی،تنها نمونههایی از اشعار اوست که به مناسبتی خاص در متن کتابهای تاریخی،ادبی و فرهنگها ضبط شده است و بیشک یکی از وظایف پژوهشگران ادب فارسی،تلاش برای بازیابی بخشهای دیگری از سرودههای این شاعر بزرگ است.
بر اساس آنچه از مقدمۀ شاهنامۀ ابو منصوری و متن شاهنامه فردوسی حاصل میشود،کلیله و دمنۀ مترجم ابن مقفع در همان روزگار سامانی به امر ابو الفضل بلعمی به فارسی دری برگردانده شده بود و همین برگردان نیز اساس متن منظوم رودکی بوه است و اگرچه توجه به متن پهلوی کتاب به واسطۀ مترجم نیز منتفی نیست؛ولی اشارۀ فردوسی به گزارنده،میتواند به معنی خوانندهای باشد که متن نوشتاری را برای شاعر تیره چشم روشن بین میخوانده است؛بعلاوه کلام فردوسی به این نکته صراحت دارد که کلیله و دمنه رودکی حداقل تا دورۀ غزنوی موجود و مشهور بوده است."