خلاصه ماشینی:
بطوریکه در نتیجهء این تدقیقات بسال 6391 اثری دربارهء نیچه و چندی بعد هم(7391) رسالهای دربارهء دکارت منتشر نمود،اما در حقیقت جلد اول کتابش تحت عنوان«فلاسفه بزرگ»(7591)و طرحی که از«تاریخ جهانی فلسفه» بودیعه گذاشت،میبایست نشان بدهند که وی اصولا تحت عنوان«تاریخ فلسفه»چه مفهومی را اراده میکند،چه او در اثر عظیم خود«تاریخ جهانی اندیشه»نه تنها فلاسفه و آثارشان،بلکه اندیشمندان جهان ادب، عالم تتبعات و قلمرو آموزش و پرورش و دنیای الهیات و غیره را نیز گنجانید و بدینوسیله با بزرگان تاریخ در«آمیزشی»نامحدود درآمد که حتی خود را اندیشمندانه در زمرهء معاصرین نخستین متفکران آنان قرار داد، چه او میگفت:«...
قلمرو موجودات اندیشمند که خود شامل فردیت افراد است، از تاریخ«ماوراء تاریخی»میسازد و بدینوسیله اندیشمندان بزرگ را «بر تارک اعصار6»قرار میدهد،چه وسیلهء ارتباطات در این منطقهء اندیشه، سیر زمان نیست،بلکه عرصهء خرد است و یا به عبارت دیگر یاسپرس «رویدادنگاری»را بمثابهء«اصل نظم دهنده»قلمداد نمیکند و برای«خرد» هم که«قلمروش»توانائی پذیرش همگونهء گوناگونی را حائز است،مسئلهء «ماقبل»و یا«مابعد»را مطروح نمیداند و با این نهج جدید خود در تاریخ تنها قرابت نحل اندیشه و اصالت یکایک آثار را مورد بررسی قرار میدهد، چنانکه برای وی«کنفوسیوس»،«بودا»،«سقراط»و«عیسی»در حکم اندیشمندان سرمشق دهنده،«افلاطون»،«اگوستینوس»و«کانت»بمثابهء واضعین پیکر فلسفه،«ارسطو»،«تماس»،و«هگل»بمنزلهء ناظمین خلاق و«اناکسیماندر»و«ناکاریونا»در زمرهء متفکرانی که از سر آغاز متافیزیکی اندیشیدهاند،میباشند،ما ذیلا بروجه مثال ببررسی«آمیزش وجودی» وی با«پلوتین»که یکی از اعاظم باختر زمین بشمارست،میپردازیم.