چکیده:
یکی از پژوهش های راهگشا در مقوله "نیاز بشر به وحی و نبوت"، بررسی و تجزیه و تحلیل آرا ابن سینا، به عنوان یکی از برجسته ترین فیلسوفان نظریه پرداز، در این زمینه است. ابن سینا از دو زاویه به این مسئله نظر انداخته است: نخست از زاویه فردی و معنوی و دیگر از زاویه اجتماعی و دنیوی. از نگاه نخست، ایمان به خدا، سیر و سلوک و حیات معنوی را در پرتو تعالیم دینی راه نجات و سعادت و عروج به مدارج کمال می داند. او فصلی دلکش و خواندنی را تحت عنوان "مقامات العارفین" در فیلسوفانه ترین اثرش یعنی الاشارات والتنبیهات به تجزیه و تحلیل این بحث اختصاص داده است. علاوه بر این، وی در این اثر از طریق ضرورت نیاز به جعل قانون لازم الاجرا، بر ضرورت نبوت و شریعت استدلال می کند. اما بحث ابنسینا از نقش اجتماعی و دنیوی دین را باید بیش از هر جایی در مفصل ترین اثر مابعد الطبیعی او یعنی کتاب عظیم الهیات شفاء جستجو کرد. ابن سینا در این متن سترگ فلسفی ضمن اقامه برهانی بر ضرورت تشریع الهی و نیاز بشر به وحی و نبوت برای اداره بهینه اجتماع بشری، جزئیات و لوازم این نظریه را مورد بحث و کنکاش قرار داده است. از نظر او، نبی از طریق آوردن برترین قانون، تربیت اخلاقی و معنوی مردم، و طراحی ساختار مدینه و نهادهای آن زمینه را برای سعادت فرد و جامعه مهیا می سازد. نگارنده این مقاله کوشیده است در حد بضاعت خود به کاوش در این نظریه و تجزیه و تحلیل ابعاد و اجزا آن بپردازد
خلاصه ماشینی:
"ترجمه عبارت فوق به این قرار است: «چون انسان این گونه نیست که بتواند به تنهایی امور زندگی خود را اداره کند، مگر با شرکت سایر افراد نوع خود و به طریقی که بینشان یک نوع همکاری و مبادله بوده باشد، هر کدام کاری را به عهده بگیرند و تقسیم کار صورت پذیرد (زیرا اگر بنا شود همه کارها را یک نفر به عهده گیرد لازم می آید که یک نفر کارهای زیادی را متحمل گردد و این اگر فرضا ممکن هم باشد دشوار است)، از این رو لازم است که در میان مردم داد و ستد باشد و این داد و ستد بر مبنای عدالت بوده باشد و عدالت را قانونی مقدر کرده باشد و آن قانون را شارع و مقننی تعیین کرده باشد و آن شارع از میان دیگران امتیاز داشته باشد به استحقاق اطاعت به واسطه این که آیات و علاماتی با خود داشته باشد بر این که از جانب خدا است.
(همان:374-371) نقد طوسی بر استدلال ابن سینا خواجه معتقد است، اگر هدف ابن سینا از اقامه این استدلال این باشد که شریعت و نبوت فقط برای تنظیم حیات و زندگی اجتماعی بشر لازم است، باید به او گفت که این تلاش لازم نیست، چون قوام زندگی اجتماعی بشر بستگی به شریعت و نبوت ندارد؛ گرچه آدمیان برای بقا و تداوم زندگی اجتماعی خویش نیازمند به قانون و سیاست و برنامه ریزی اند، لیکن هر نوع قانون و سیاستی که بتواند حیات اجتماعی آن ها را تنظیم کند کافی است، خواه حکومت عادلانه ای که براساس تعالیم انبیای الهی باشد، یا براساس قهر و غلبه و استبداد و یا شیوه های دیگری که بشر آن را تجربه کرده است."