چکیده:
افزون بر آموزه های ادیان الهی که به گونه ای به بحث حدوث عالم پرداختهاند، فلاسفه، عرفا و متکلمین نیز به فراخور مقام خود از آن سخن به میان آوردهاند.از دید گاه فلسفی درباره چیستی معنای حدوث سه نظر عمده میان فلاسفه مطرح گردیده که یکی حدوث ذاتی، دوم حدوث دهری و سوم حدوث زمانی حکمت متعالیه است. در کنار نظرات فلاسفه، حدوث زمانی متکلمین و حدوث عرفانی عرفا نیز مطرح گردیده است. به نظر میرسد آموزه های دینی در مورد حدوث عالم مادی بیشتر منطبق بر حدوث زمانی حکمت متعالیه و در مورد عالم مجردات منطبق بر حدوث سرمدی میرداماد میباشند. فلاسفه مشاء، حکمت متعالیه و متکلمین، حدوث عالم را بنا بر وحدت تشکیکی و مستقل انگاری وجودات رابط مطرح کردهاند در حالی که در این نگاه، عالم خلق و آفریده نمیشود بلکه تنها بسط عالم ماده و خروج قوه های آن به سوی فعلیت مطرح می شود. به نظر میرسد با ابهام زدایی مفاهیم کلیدی مانند اراده، ازل، ابد، حدوث و قدم و پیگرفتن سیر بحث حدوث عالم بر مبنای ارتباط وجودات رابط با واجب الوجود بتوان دیدگاه فلسفی منسجم تری از بحث ارائه نمود و با استخراج دیدگاهی جامع از کتاب و سنت در مورد حدوث عالم، همراهی و هماهنگی دین و فلسفه را به نحو مطلوبتری ترسیم کرد
خلاصه ماشینی:
"« بر پایه نظریه حرکت جوهری با دقت در قضیه « جهان حادث است »در می یابیم که موضوع آن یک مفهوم جزئی و دارای مصداقی یگانه نیست بلکه مفهومی کلی و دارای مصادیق بیشمار است که هر یک از آن مصادیق، مشمول حکم حادث می شوند یعنی در هر یک لحظه یک جهان داریم که در لحظه قبل وجود نداشت و لذا حادث است » (شیرازی، 1378 :112 در این باره نک :موسویان، 1378: 44) چنانکه گفته شد حرکت جوهری بر مبنای وحدت تشکیکی وجود قرار می گیرد ؛ بنابراین در حدوث زمانی حکمت متعالیه جهان مادی لحظه به لحظه حادث می گردد و هیچ نقطه ثابت و امر ثابتی که قدیم زمانی باشد در آن یافت نمی گردد؛ زیرا زمان که وجودی گذرا و عین تغیر و حدوث است به ذات اشیاء عالم مادی کشیده شده است .
فلاسفه مشاء، حکمت متعالیه و متکلمان حدوث عالم را در سیر افقی و جهتی که مورد خلق و آفرینش نمی باشد و تنها بسط عالم ماده و خروج قوه های آن به سوی فعلیت است، مطرح نمودهاند و این ناشی از عدم توجه آنها به این مطلب است که خلقت عالم ماده به نحو طولی وبنا بر وحدت شخصی به خداوند مربوط می شود نه بنا بر وحدت تشکیکی."