خلاصه ماشینی:
"2 نه ساله است که در راه مدرسه،پشت ویترین یک مغازه میایستد و به دستان مردی نگاه میکند که قلممو را چون عصای یک نابینا بر بوم میکشد.
بهمن نمونهء کامل انسان بعد از جنگ جهانگیر است.
حالا دیگر بهمن محصص مطلقا جهانی است.
وقتی از طرف دفتر مخصوص سفارش مجسمهء"خانوادهء سلطنتی"را میگیرد، ضایعاتی از روح آدمی را در چهرهء شاه و ملکه نشان میدهد و بلاهتی محشر در صورت ولیعهد!تصمیم میگیرد در ایران لا اقل یک سال در میان نمایشی از آثار بگذارد و بفروشد.
هرجا باشیم،باید چوب آن خراب شده را بخوریم!»7تصمیم میگیرد در تهران تئاتر روی صحنه بیاورد؛چون پیراندللو،مالاپارته،کالوینو را از ایتالیایی و یونسکو و ژان ژنه را از فرانسه ترجمه کرده است.
خود در این باره میگفت:«هنری چهارم بزرگترین اثر پیراندللو است و از نظر معنی قابل تطبیق با زمانها و مکانهای متفاوت؛ و من آن را دور از هرگونه اشارت فرویدی و فقط به صورت تراژدی فرد پیاده کردم که ممکن بود این فرد،نه یک امپراتوری بلکه من و شما باشد.
حالا دیگر نگاه فلسفی او به جهان کمتر میشود و فضاهای اسطوره را نیز به نفع خواستههای خود میگیرد.
نمونهء بارز این نوع کار را در"جشن هنر شیراز"ساخته بود؛تابلویی بزرگ در حدود چهل متر که نمودی از ماشین و هراس انسان و قربانیهای زندگی مدرن بود.
زن،زشت است!محصص سالها بود که دیگر نمیتوانست با دیدگاهی افلاطونی،زشتی را کاستی زیبایی بپندارد.
بسیار چیزهاست که انسان بعدا به مردم میآموزد و قبلا از زندگی خودشان آموخته است و خود مردم نمیدانند.
کسی را دیگر در جایی نداشت!انسان بیکس،هر جای جهان که خاکستش پراکنده شود، برای همیشه همانجاست."