خلاصه ماشینی:
"حالا دیگر سالها بود که روی صندلی چرخدار زندگی میکرد؛اما در صحبتهایش دوید و رفت تا رشت،رفت تا گیلان،رفت تا بهمن محصص.
این همانروزی بود که داریوش-برادر بزرگ اردشیر-صبح زود با گریه خبر فوت مادر خود(سرور مهکامه)را تلفنی به من داد.
در مراسم این روز هم بهمن را دیدم که همان شب بلیت داشت و عازم ایتالیا بود.
این همین موقعی است که ازدواج کردند؛منتها به علت اینکه بهمن دائم به اروپا میرفت و مدتها نتوانست بعد از انقلاب به ایران بیاید،این بود که ازدواجشان خیلی خوب گرم نبود.
آن خانم مستقل زندگی خودش را میکرد در تهران و بهمن در ایتالیا برای خودش بود.
بعد از مدتی از تهران رفت به لاهیجان و اواخر عمر در آنجا زندگی و همانجا هم فوت کرد.
این پیشینهء صفت"محصص"از کجا میآید؟ میرزا حسین هندی یک سمتی در دربار آن موقع صفویه پیدا کرد که تقسیم خلعت بود."