خلاصه ماشینی:
"از این زنجیریان،یک تن زنش را در تب تاریک بهتانی به ضرب دشنهای کشته است از این مردان،یکی در ظهر تابستان سوزان نان فرزندان خود را بر سر برزن به خون نان فروش سخت دندان گرد آغشته است از اینان،چند کس،در خلوت یک روز باران ریز،بر راه رباخواری نشستهاند کسانی در سکوت کوچه از دیوار کوتاهی به روی بام جستهاند کسانی نیمشب،در گورهای تازه،دندان طلای مردگان را میشکستهاند من اما هیچ کس را در شبی تاریک و توفانی نکشتهام من اما راه بر مرد رباخواری نبستهام من اما نیمههای شب ز بامی بر سر بامی نجستهام در اینجا چار زندان است به هر زندان دو چندان نقب،در هر نقب چندین حجره،در هر حجره چندین مرد در زنجیر در این زنجیریان هستند مردانی که مردار زنان را دوست میدارند در این زنجیریان هستند مردانی که در رویایشان هر شب زنی در وحشت مرگ از جگر بر میکشد فریاد من اما در زنان چیزی نمییابم-گر آن همزاد را روزی نیابم ناگهان خاموش- من اما در دل کهسار رویاهای خود،جز انعکاس سرد آهنگ صبور این علفهای بیابانی که میرویند و میپوسند و میخشکند و میریزند،با چیزی ندارم گوش مرا گر خود نبود این بند،شاید بامدادی همچو یادی دور و لغزان،میگذشتم از طراز خاک سرد پست جرم این است: جرم این است: (-آغازه) چنانکه از ساختار آغازهگی شعر پیداست،الگوی گسترش متن شعر به این ترتیب است که از همان بند دوم شعر،آغازۀ هر بند از آویزۀ بند پیشین برداشت میشود،به این صورت: در اینجا چار زندان است به هر زندان دو چندان نقب در هر نقب چندین حجره در هر حجره چندین مرد در زنجیر گسترش این گونۀ منت از آغاز،با توجه به اینکه عناصر انتقالی از آویزه به آغازۀ بند بعد،اسم مکان هستند،خواننده را به تدریج وارد ساختن تودرتویی میکند،و این ساخت تو در تو چنان است که خوانند به فضای خیالیتی راهبر میشود که همانا«زندان»است."