خلاصه ماشینی:
"تهیهکننده:محمد رضا فرحاندوز-نیشابور تکریم دو دانشمند روزی سلطان به شکار رفته بود و شیخ بهایی و میرداماد را هم به همراه خود برده بود،پس از طی مسافتی شیخ بهایی از شاه و بقیه عقب افتاد،اما میرداماد تند حرکت میکرد و گاهی به سرعت میتاخت و جلو میافتاد.
خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا میافتم،این یعنی توان سخت کار کردن را دارم.
خدا را شکر که در جایی دور جای پارک پیدا کردم، این یعنی هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبیل برای سوار شدن.
خدا را شکر که دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاکی است،این یعنی او در خانه است و در خیابان پرسه نمیزند.
بعد از چند دقیقه مرد دیگری ساعتی آورد و گفت:اگر این چیز کوچک را اینجا بگذاری و آن یکی را آنجا،مطمئن هستم که دوباره مثل روز اول کار میکند."