چکیده:
سابقة مطالعات روشمند مربوط به فقر روستایی در کشور، در حدود چهار دهه است. با این
حال هیچگونه ارزیابی دقیقی از روند این مطالعات و چگونگی پیشرفت آن در دست نیست و
میتوان احتمال داد که یکی از عوامل مؤثر بر عدم توفیق برنامههای کاهش فقر روستایی
در کشور کاستیها و نارساییهای مطالعات مربوط به شناسایی و تحلیل فقر روستایی
باشد.
در مقالة حاضر کوشش شده است که ضمن معرفی روشهای اندازهگیری و شناخت فقر و نقد
دیدگاههای مربوط به چگونگی تحلیل آن، روند مطالعات فقر روستایی در کشور مورد بررسی
قرار گیرد و در کنار این هدف، وضعیت موجود پدیدة فقر روستایی نیز شناسانده شود.
رویکرد تحقیقی اصلی در تهیة این مقاله «روند ـ پژوهی» است که از طریق مطالعة اسنادی
و کتابخانهای مطالعات مربوط به فقر روستایی صورت پذیرفته است. در ضمن بررسی این
مطالعات، در مواردی نیز کوشش شده است که با استفاده از «فراتحلیل» استنباطهای
تازهتری برای شناخت بهتر وضعیت فقر در جامعة روستایی کشور ارائه شود. در بخش
پایانی مقاله نیز با توجه به واقعیتهای جامعة روستایی و نظام اجتماعی کشور به
ارزیابی روند مطالعات فقرشناسی در نواحی روستایی مبادرت شده است.
خلاصه ماشینی:
"1-4) روند اندازهگیری فقر روستایی در کشور اگرچه ادبیات اجتماعی در ایران، از شعر و حکایت گرفته تا آثار جغرافیشناسان و سفرنامهنویسان خارجی و داخلی سرشار از اشارات روشن مستقیم و نامستقیم به وضعیت اسفبار، ستمکشی ذلتبار و فقر شدیدی است که در خلال قرون متمادی در نواحی روستایی ایران حاکم بوده است و نیز گرچه وجود رسومی نظیر «تقاوی»، «التجأ»، «زکوت»، «صدقه»، «کوچین» و «نان سفره» و نظامهایی از قبیل «اکاره»، « بازیاری»، «ته بافه جمعکنی» و «سلففروشی» و روشهایی از قبیل «نونی» و «کل کردن» دلالت روشنی بر دیرینگی فقر در نواحی روستایی کشور دارند اما این فقط اجرای اصلاحات ارضی دهه 1340 بود که شرایط مناسب و مساعد برای توجه روشمند به فقر روستایی و کوششهای سازمانیافته برای شناخت و تحلیل آن را فراهم ساخت.
طبیعتا تنوع منابع درآمدی با توجه به شرایط به شدت مخاطره آمیز و آسیبپذیر فعالیتهای اقتصادی در نقاط روستایی می تواند به معنای نوعی چتر حمایتی یا سپر مصونیتی برای خانوارهای روستایی باشد اما از سوی دیگر میتوان تصور کرد که اکثریت روستاییان از فعالیت اقتصادی اصلیشان درآمد کافی و مورد انتظار را به دست نمیآورند و ناگزیر از آنند که امکانات کاری و سرمایهای محدودشان را بین فعالیتهای کمدرآمد متنوعی تقسیم کنند که این به نوبه خود به کاهش بهرهوری، تقلیل درآمد و اسارت مزمن در تلة فقر منجر میشود."