چکیده:
سنت گرایی- به عنوان جریانی که در قرن بیستم توسط رنه گنون، آناندا کوماراسوامی و
فریتهوف شووان شکل گرفت و اکنون با کوشش چهرههایی همچون سید حسین نصر، تیتوس
بورکهارت، مارتین لینگز و... بسط و توسعه مییابد - در بینش خود به انسان به عنوان
خلیفه خداوند بر روی زمین مینگرد و برای او اهمیت و جایگاه والایی قائل است. در
این دیدگاه، انسانها مساوی پنداشته نمیشوند، بلکه افراد انسان به لحاظ جنسیت،
روحیات و تواناییها و نژاد، حائز ویژگیهایی هستند که آنان را از یکدیگر متمایز
میکند. دقیقا به دلیل همین اختلاف در نژادها و روحیات مختلف، تعدد ادیان اثبات
میشود و نیز به این سبب که فوق این صور متعدد، حقیقت واحدی وجود دارد، وحدت ادیان
در مرتبه متعالی وجود به اثبات میرسد.
خلاصه ماشینی:
"بیان و دانستن این تمایزات، به خصوص تمایز نژادی که اجتماعات را از یکدیگر متمایز میکند، از آن جهت سودمند است که راهی برای فهم تکثر ادیان میگشاید و دقیقا به همین دلیل است که پیامبر هر قوم از میان همان مردم مبعوث میشود و با زبان همان مردم سخن میگوید.
در اینجا نکتهای که ضرورت دارد روشن شود این است که اگرچه تکثر ادیان واقعی و قابل پذیرش است و معتقدین به یک دین خاص نباید آموزگاران و سایر چهرههای شاخص آیین دیگر را انکار کنند، اما این به معنی پذیرش هرگونه ادعایی که صورت دینی داشته باشد نیست.
آنچه تمایز و تفاوتها را ایجاد میکند، ظاهر دین است که به اشکال هندسی متفاوت تشبیه شد، اما باطن یا گوهر هر دین، امری بدون صورت است و با ذات مطلق ارتباط مستقیم دارد و ادیان در این نقطه، یعنی باطن، همگرا شده و وحدت مییابند.
شووان در این باره میگوید: آنچه باطن گرایی را به نظام جزم گرایانه (بعد ظاهری) مرتبط میکند، از یک سو مطلق و کلی ننمودن نمادها و مفاهیم دینی است و از دیگر سو درونی و باطنی نمودن آنها است؛ طریق باطنی امور جزیی و محدود را تجلی اصل متعالی میداند و از این طریق حضور آن امر متعالی را در همه جا اثبات مینماید(همان، ص: 37).
به این ترتیب هر دین، در رساندن انسان به رستگاری و حقیقت، میتواند برای پیروان آن دین، مطلق در نظر گرفته شود، اما با ملاحظه حقیقت صرف و بدون صورت که لازمه ویژگی عدم تناهی آن، تجلیات متعدد است، دینهای دیگر نیز از حقیقت برخوردار هستند و با این دید، هر دین «مطلق نسبی» میشود."