چکیده:
در طول یک دهه اخیر،مفهوم دولتهای شکننده به یکی از مفاهیم مهم سیاست بین الملل تبدیل شده است.امنیت انسانی نیز از دهه پایانی قرن بیست وارد ادبیات این حوزه شده بود.این مقاله،درصدد پردازش تأثیر دولتهای شکننده بر امنیت انسانی است.برای این منظور،مفهوم دولتهای شکننده،شاخصهای این نوع دولتها و چگونگی پیدایش و پیامدهای آنها بر امنیت بررسی شده است.همچنین،چگونگی به خطر افتادن امنیت انسانی و سازوکار تأثیرگذاری دولتهای شکننده،بر آن به تفصیل بیان شده است.دولتهای شکننده،به دلیل ناتوانی در ارائه خدمات عمومی و انجام کارکردهای رایج حکومتی در حوزه امنیت و توسعه به بحران امنیت انسانی در جوامع تحت حکومت خود دامن میزنند.
در این نوشتار،تغییر در نظریههای شناخت امنیت،تأکید بر کارکردهای دولت ملی و برجسته شدن اصل حمایت و نقش و کارکرد جامعه بین المللی در برخورد با مشکل دولتهای شکننده،مورد ارزیابی قرار گرفته است.
During this present decade، the concept of "fragile states" has become very important in the international politics. Also، human security has entered the literature of this field from the last decade of the twentieth century. This assay tries to investigate the fragile states' effect on human security. So، it has discussed fragile states، factors determining fragility، and the formation of this kind of states. Fragile states intensify human security crisis because of their inability in providing public services and performing their prevalent governmental role in security and development fields.In addition، this piece of writing investigates the necessity of a change in present approaches to the security and emphasis the role of national state، paying attention to the protect responsibility، and the role of international society in dealing with the fragile states problem.
خلاصه ماشینی:
1 در حال حاضر،مفهوم امنیت انسانی به صورت گسترده برای توصیف همه تهدیدهایی به کار میرود که در اثر جنگهای بین دولتی،جنگ داخلی،نسلکشی و بیخانمان شدن مردم از یکسو و ناکارآمدی نظامهای سیاسی و اجتماعی در تأمین نیازهای اولیه افراد از سوی دیگر، به وجود میآیند.
6 پرسش اصلی این است که دولتشکننده چه ارتباطی با امنیت انسانی دارد؟اما قبل از پاسخ به این پرسش،لازم است مشخص شود دولتشکننده به چه نوع دولتی اطلاق میشود؟ شاخصها و معیارهای دولت بودن و دولتشکننده کدام است؟امنیت انسانی چیست و چگونه به خطر میافتد؟و در نهایت،اگر وجود دولتشکننده به از بین رفتن امنیت انسانی منجر شود،چه کشور و سازمانی حق مداخله در این منازعه را دارد؟ برای پاسخ به پرسشهای فوق،ابتدا در بحثی کوتاه پیدایش دولت ملی،حقوق و وظایف آنها براساس دو نگاه متفاوت معرفتشناسی بررسی میشود.
پایان جنگ سرد،تشدید روند جهانی شدن و در نتیجه،افول حاکمیت دولتها، نفوذپذیری مرزهای ملی و افزایش حساسیت جوامع به رعایت حقوق بشر و امنیت انسانی در دیگر جوامع،موجب شده است نگرش به جامعه بین المللی و مداخله آن در جوامع دولتهای شکننده با تغییرات اساسی روبرو شود.
عملکرد جامعه جهانی در دو دهه اخیر در خصوص دولتهای شکننده،نشان میدهد در مواردی که نقض امنیت انسانی آشکار،گسترده و در ارتباط با مردم و فرهنگ کشورهای قدرتمند غربی بوده و یا برای آنها پیامدهای امنیتی مشخصی داشته است،جامعه بین المللی به سرعت وارد عمل شده و به شیوههای گوناگون به ایجاد دولت جدید اقدام کرده است.