چکیده:
انسان بالاترین رتبه را در بین مخلوقات داراست. او عامل اصلی علم و شناخت وهم پس از
خالق، اصلیترین موضوع شناخت و معرفت است. انسان با داشتن روح ملکوتی و جسم ناسوتی
موجودی دوبعدی و منحصر به فرد است. او اگر برای علم و پژوهش موضوعیت و اولویت پیدا
کند، مقدمات تاسیس علوم انسانی شکل میگیرد و نقطه آغاز و عزیمت این رشته طرح
مجهولات اساسی درباره آدمی است . هنگامیکه با کمک مفروضات و معلومات اثبات شده و
متدها و روشهای خاص علوم انسانی ، سؤالات مزبور پاسخ گفته شود، معارف انسانشناسی
تولید و حاصل میگردد این معرفت پس از الاهیات مهمترین و اولیترین دانش بوده و
برای دسترسی به آن باید از معلومات و اطلاعات مربوط به همه موجودات مطلع بود. از
آنجا که این دانش دربارة انسان و جهت بهینهسازی حیات و سعادت اوست، فوق العاده مهم
و ضروری است.
لیکن علیرغم چنین ارزشی و اهمیت ذاتی، در عمل این دانش در جامعه و در بین آدمیان و
در قیاس با سایر علوم و فنون ، چندان نقش و جایگاهی ندارد. در این رابطه میتوان
دور باطل و تسلسلی را دید که نمایانگر اوج آسیبها و ناهنجاریهای این معرفت بوده و
راهبرد بهینه اعتلاء و ارتقاء علوم انسانی، شکستن این دور باطل است:
سؤالات و دستاندرکاران چنین مینمایند که ضعف بنیادی و وضعیت موجود و ضعیف این
معرفت،عامل اصلی انزوای آن است. در حالی که اصحاب این دانش بر این باورند که عدم
توجه مسؤولین و عدم اعتنا به تولیدات و محصولات این علم، موجب ضعف و انزوای آن شده
است.
Human being possess the highest dignity among creatures. He is the main reason of episteme and cognition and the main subject of knowledge as well. Owning a heavenly spirit and an earthly body، human being is a two dimensional unique creature. As he/she becomes the subject of research and knowledge، the foundations of human sciences take shape; raising basic questions about man is the point of departure for this field. When these questions are answered with the help of certain axioms and substantiated assumptions and application of especial methods of research in human science، anthropological episteme are yielded. This knowledge is the most important knowledge after theology. To achieve this knowledge one should be acquainted with different sorts of information about all creatures. Since this field deals with human being and for the cause of making his life better and prosperous، it gains an extraordinary importance.
Despite this substantial importance، this field has not found the due place in the society، compared to other sciences and disciplines. The root cause of this problem lies in a vicious circle of vulnerabilities and abnormalities of this field. The optimal strategy to uplift and advance the social science is to break this vicious circle.
It seems that this fundamental weakness and the status of this discipline is the main reason behind its isolation. However، the theorists believe that the indifference of authorities to the productions of this field has resulted in its weakness and isolation.
خلاصه ماشینی:
"هنگامیکه با کمک مفروضات و معلومات اثبات شده و متدها و روشهای خاص علوم انسانی ، سؤالات مزبور پاسخ گفته شود، معارف انسانشناسی تولید و حاصل میگردد این معرفت پس از الاهیات مهمترین و اولیترین دانش بوده و برای دسترسی به آن باید از معلومات و اطلاعات مربوط به همه موجودات مطلع بود.
اما از نظر دیگر و در درجه بالاتری از کرامت انسانی میتوان او را عالم کبیر تلقی نمود چرا که انسان قابلیت آن را دارد که همه هستی را شناخته و تصور و تصدیق همه آنها را در ذهن و درون خود جای دهد و این همان کرامت والای انسانی است که طبق سوره علق از توان علم و شناخت او حاصل میشود .
باید بررسی نمود که معلومات امروز بشر درباره ردههای مختلف و پیشین موجودات چه میزان است و مجموعا فاصله معلومات و مجهولات او درباره آنها تا چه حد است؟ آیا با وجود چنین شکاف وسیعی میتوان به آن قلیل از علوم و فنون ماقبل، به عنوان مفروضات انسانشناسی اتکا کرده و مجهولات اساسی درباره انسان را پاسخ گفت و به این جوابها برای راهبرد و بهینهسازی انسان و اجتماع با اطمینان لازم اتکا نمود؟ وضع موجود، آسیبها و موانع علوم انسانی چون انسان بالاترین موجود در عالم مخلوقات است، علم درباره او نیز عالیترین و ضروریترین دانش و معرفت میباشد."