خلاصه ماشینی:
"آنجاست که یک پوینده واقعی مشتاقانه و دیوانه وار به دنبال منشأ اصلی هر چیز ،یعنی خداوند ،آن اقیانوس عشق و رحمت میگردد و تا زمانی که از جام عشق او ننوشد و از آن لذت نبرد ساکت نمینشیند و هنگامی که خداوند آن اکسیر را به او چشاند و او را عاشق کرد ،جوینده دیگر نمیتواند دست از ادامه مسیر بردارد و پیوسته خود را جزئی جدا شده از «او» می داند و تا زمانی که به خانه اصلی خود باز نگردد ،و به او نپیوندد ،آرام نمیگیرد ،چنان چه مولانا میفرماید : بشنو از نی چون حکایت میکند از جدایی ها شکایت میکند کز نیستان تا مرا ببریدهاند از نفیرم مرد و زن نالیدهاند سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش حال باید دید بازتاب این تحولات درونی در زندگی روزمره چگونه به ظهور میرسد و متجلی میشود ."