خلاصه ماشینی:
"* تحلیل ساختاری یک سکانس از فیلم«نارونی» مهدی ارجمند وقتی به پرتره در یک تابلوی نقاشی یا یک اثر عکاسی نگاه میکنیم اگر حضور چهره به حدی باشد که تمام قاب تصویر را پر کند آیا میتوان به امکان مشخصی اشاره کرد که چهره در آن واقع شده است؟پاسخ آری است اما این مکان،«مکانی عینی»و قابل مشاهده نیست بلکه همان«مکان درون قاب»است.
بیننده در اینجا مکانی عمومی را نمیبیند آیا این درخت در یک باغ انار است؟یا در حیاط خانهای کوچک؟پلان بعدی پارچهء سفیدی پر از انارهای چیده شده را نشان میدهد،باز وضعیت عمومی مکان از ما پوشیده است.
پلان 11 تصویر درشتی از یک دست که در آب روان فرو رفته،این نما نیز با توجه به پلان قبلیاش معنا میشود و بیننده گمان میبرد این دست در همان جوی آب افتاده است اما واقعیت این است تصویر مزبور نمایی درشت و مبهم به لحاظ مکانی است.
کلام راوی نیز به همین«گشودگی»اشاره میکند: در آفتاب صبحگاهی آسان و ساده دری گشوده شد این فصل از فیلم«نارونی»حقیقتی را در باب«مکان»و کاربرد آن در سینما روشن میسازد اینکه«مکان فیلم» اساسا با«مکان واقعی»تفاوت میکند و در فیلم ما به یک«مکان ذهنی»از طریق آرامش نماهای دور و نزدیک سینمایی دست مییابیم که ما به ازای«عینی»و خارجی ندارد یعنی خانهای که قرار است پدر در آن زندگی کند یا باغی که کودک در آن میدود و بازی میکند در«جهان برون»یافت نمیشوند و بیننده از طریق قطعات کوچکی از«مکانها»که سینماگر به وی عرضه میکند«مکان عمومی»و ذهنی خود را تصویر کلی خانه یا باغ است، میآفریند."