خلاصه ماشینی:
"رخدادگاه اثر،شهری جنوبی است؛و شخصیتهای نمایش که عبارتانداز: «علاء الدین»،«صادق ساچمه»،«نبات»و«سیروان»با این بستر زمانی آمیخته نمیشوند و تنها«آسیه»این نکته را درک میکند.
در«فصل خون»آسیه یک دیدهور است،تنها کسی است که موقعیت زمانی را درک میکند؛و از سویی دیگر، سرپرستی همه اشخاص نمایش،از نبات-دختر دمبخت- تا سیروان-نوجوان ناقصل العقل،را برعهده دارد.
به همین جهت،آسیه برای دستیابی به خواستههای خود به کنش نمیپردازد و نهایت کاری که انجام میدهد آن است که برای مدتی کوتاه نبات و علاء الدین را تنها میگذارد تا به یکدیگر علاقهمند شوند.
نبات نیز کنشگر نیست،تنها ویژگی او زیبایی اوست، که این زیبایی،علاء الدین را به یاد عشق سالهای جوانی خود،زری،میاندازد.
آقاخانی،با یک صحنه موازی،مشاجره صادق ساچمه و علاء الدین را در یک سو و تیمارداری نبات و سیروان را در سوی دیگر قرار میدهد و ناخواسته یکی از کنشهای دراماتیک اثر را در نطفه خفه میکند یکی از شاخصههای نمایش دیالوگنویسی آقاخانی است که بیانگر چیرهدستی او در این امر است."