خلاصه ماشینی:
"مروری بر پیشفرضهای اساسی نظریه ستیز در جامعهشناسی عماد افروغ هر چند عنوان مقاله«نظریه ستیز در جامعهشناسی»است و طبعا اینگونه انتظار میرود که بحث مفصلی در این زمینه شامل تاریخچه و میراث،صاحبنظران کلاسیک و معاصر،رویکردها نو نحلههای متفاوت این نظریه ارائه گردد،اما باید نکتهای را متذکر شد و آن این نکته چون غالبا برروی پدیدههای اجتماعی،دیدگاهها و رویکردهای گوناگون تحلیلی در غرب،کار جدی و نظام یافتهای صورت گرفته است،طبعا محدودیتها،حساسیتها و زمینههای فرهنگی-اجتماعی خاص خودش را نیز دارا میباشد.
به هر حال این جهتگیری کلی ستیز سه پیشفرض محوری و مرتبط را وحدت میبخشد: 1-مردم دارای منافع اساسی1چندی میباشند چیزهایی که میخواهند و برای دستیابی به آنها تلاش مینمایند،چیزهایی که به وسیله جامعه تعریف نگردیده بلکه نسبت به تمام انسانها مشترک میباشند 2-تأکید برقدرت است،نه به عنوان کالای کمیاب و توزیع یافته نابرابر و طبعا منبع ستیز،بلکه به عنوان واقعیتی که در ذات خود اجباری و تحمیلی است.
در خصوص ویژگیهای سنت انتقادی ستیز عنوان مینماید که این گروه معتقدند که عالم اجتماعی تعهدی اخلاقی برای مداخله و مشارکت در نقادی جامعه، بخصوص از طبقه حاکم و برگزیدگان قدرت دارد.
تمایز یافتگیهای قدرت متضمن این مسأله است که بعضی گروهها دیگران را استثمار مینمایند و طبعا یک منبع ذاتی تنش و ستیز را در نظامات اجتماعی به وجود میآورند.
در نهایت این واقعیت که گروههای مشترک المنافع در نظامات اجتماعی اهداف متفاوتی را دنبال مینمایند،بیانگر امکان دیگری برای فوران ستیز است به تعبیر لاک وود سازوکارهای اختلال اجتماعی میتوانند به اندازه سازوکارهای جامعهپذیری و کنترل اجتماعی پارسونز در فهم نظامات اجتماعی به لحاظ تحلیلی مهم باشند."