چکیده:
از آفتهای بزرگ در شرح و تحلیل متون ادب فارسی به ویژه مثنـوی جـلال الـدین بلخـی ، استناد بسیار به امثال و اشعار عربی و بی توجهی به فرهنگ و ادب باستانی ایرانیان اسـت . کافی است نگاهی به فهرست اشعار و امثال عربی مربوط به شرحهای مثنوی بینـدازیم تـا حضور سنگین آنها را دریابیم . در این میان چیزی که مورد غفلت قـرار گرفتـه ، اندیشـه و فرهنگ ایران باستان است که بدبختانه جایگاه مناسبی در شرح متون ادب فارسی نـدارد. با آنکه بخش عمدة آثار پهلوی و ایرانی از دست رفته ولی در متـون ادب عربـی ، دربـارة ایرانیان و فرهنگ باستانی این مرز و بوم آنقدر مطلب به شکل پراکنده ولی متنوع و غنـی وجود دارد که می تواند جای خالی متون پهلوی از میان رفته را پر کند و می توان ادعا کرد که مهمترین منبع فرهنگ ایران باستان منابع عربی است . در این مقاله نشان می دهیم که نه تنها سرچشمة بسیاری از مضامین حکمی مثنوی عربی نیست بلکه بسیاری از این مضامین ایرانی است و این ادب عربی است که وامـدار زبـان و ادب ایران باستان است و لازم است ادیبان و صاحب نظران ما به این رویکـرد توجـه لازم مبذول نمایند. سبب انجام این پژوهش ، تأثیر فراوان دو کتـاب احادیـث مثنـوی و مآخـذ قصص و تمثیلات مثنوی در پژوهشهای مربوط به مثنوی است .
One of the great detriments to the practice of expounding and analyzing the Persian literary texts, particularly the Mathnavi of Jalal al-Din of Balkh, is excessive reference to Arabic sayings and verses, taking no notice of the culture and literature of ancient Persians. To discern the heavy presence of such elements, it would suffice to glance through the lists of Arabic verses and proverbial expressions in relation to to the commentaries of the Mathnavi.. Here, what have been overlooked are the thoughts and culture of ancient Persians, which, unfortunately, hold no appropriate place in the commentaries on the Persian classical texts. Despite the fact that most of the Middle Persian (Pahlavi) texts have been lost, there are still enough materials about Persians and their ancient culture scattered, varied and rich though, here and there in Arabic texts that can make up for the lost Pahlavi texts. One can claim that the most important sources for the ancient Persian culture are Arabic.
In this article, we will demonstrate that not only are Arabic texts not the provenances of a good number of axioms and sayings but also most of them are originally Persian, and that. it is the Arabic literature which owes to the ancient Persian language and literature It is, therefore, essential that our literary scholars and men of insight pay necessary attention to this matter.
The reason for doing this study is the huge influence of the two books, Ahadith-e Mathnavi and Ma’akhez-e qesas and tamsilat-e Mathnavi (“the origins of the stories and proverbial expressions in the Mathnavi”)on the researches related to the Mathnavi.
خلاصه ماشینی:
"از مقدمة کتاب احادیث و قصص مثنوی می توان فهمید که استاد، بی اطلاع از پندهای ایرانی نبوده ولی شاهدی از آنان نقل نکرده است : از اواخر قرن چهارم که فرهنگ اسلامی انتشار تمـام یافـت و مـدارس در نقـاط مختلـف تأسیس شد و دیانت اسلام بر سایر ادیان غالب آمد و مقاومـت زردشـتیان در همـة بـلاد ایران با شکست قطعی و نهایی مواجه گردید و فرهنگ ایرانی به صبغة اسلامی جلوه گـری آغاز نهاد و پایة تعلیمات براساس ادبیات عربی و مبانی دین اسـلام قـرار گرفـت بـالطبع توجه شعرا و نویسندگان به نقل الفاظ و مضامین حدیث فزونی گرفت و کلمات و امثـال و حکم پیشینیان در نظم و نثر کمتر می آمد چنان که بـه حسـب مقایسـه در سـخن دقیقـی و فردوسی و دیگر شعرای عهد سامانی و اوائل عهد غزنوی نام زردشت و اوستا و بزرجمهر و حکم وی بیشتر دیده می شود تا در اشعار عنصری و فرخی و منـوچهری کـه در اواخـر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم می زیسته اند (فروزانفر ١٣٨٥: دهم و یازدهم ).
در این مقاله با تکیه بر کتاب احادیث و قصص مثنوی نشان داده ایم 3 که چگونه مضامین عقلی و حکمـی ایرانـی موجـود در فرهنـگ و ادب فارسـی از دیـد نافـذ فروزانفر پوشیده مانده و به جای نشان دادن مفاهیم ایرانی ، امثال و اشـعار عربـی را دو نمونه از قابوس نامه : حکیمی را پرسیدند که دوست بهتر یا برادر؟ گفت : برادر هم دوست به (عنصرالمعالی ١٣٦٦: ١٣٩) در حالی که این حکیم بزرگمهر است : قیل لبزرجمهر: من أحب إلیک: أخوک أم صدیقک؟ فقال : ما أحب أخی إلا إذا کان لی صدیقا (ابن عبد ربه ١٩٩٩: ٥٠."