چکیده:
نویسنده در مقاله حاضر تلاش میکند ضمن استخراج نکاتی که ناصرخسرو در آثار، و به
ویژه اشعار، درباره قرآن بیان داشته، آنها را دستهبندی، تحلیل و تبیین نماید و
با معرفی دیدگاه های مختلف ناصر درباره قرآن و تنزیل وتأویل آن ،شئون قرآنی شعر و
اندیشه ناصر را به اجمال بیان نماید.
در این نوشته، ابتدا دلایل متعدد شخصی، عقیدتی و روانی توجه خاص ناصرخسرو به قرآن
اشاره میشود، و سپس مبحث مفصل و اصلی نوشته میآید که درباره تنزیل و تأویل از
دیدگاه ناصرخسرو است. در این بخش، ضمن بیان اهمیت فوق العاده تأویل از نظر این
متفکر اسماعیلی ، تمثیلاتی که او برای تبیین برتری تأویل بر تنزیل آورده، تحلیل شده
و به فواید تأویل نیز در بحث مجزایی پرداخته شده است. مبحث آخر، درخصوص قرآن و اهل
تأویل است، یعنی چه کسانی شایستگی تأویل دارند. از نظر ناصر، فقط آل نبی و علی(ع)،
و دانایان و ائمه اسماعیلی مجاز به تأویلاند و وظیفه سایر مردم آن است که حقایق و
معانی نهانی تنزیل را از طریق آنان بجویند و فراگیرند.
خلاصه ماشینی:
"ک: شاکر، 222به بعد)؛ ناصر خسرو نیز به تکرار و تاکید، عمل به ظاهر را لازم و واجب، اما ناکافی میداند و اضافه میکند که دانستن اسرار شریعت، که با استخبار از اهل تأویل صورت میگیرد، واجب است و گرنه آدمی به رستگاری نمیرسد (ناصر خسرو، وجه دین، 25، 178 و 180) و کسی که یکی از این دو (ظاهر و باطن) را باطل کند و قبول نداشته باشد دجال امت و ملعون است، او در ضمن تأویل خبری از پیامبر درباره دجال، چنین مینویسد: «دجال ظاهریان آن است که باطن را باطل کند و دجال باطنیان آن است که ظاهر را باطل کند و این هر دو دجال را دین نیست و متابعان ایشان از شریعت دورند و هر دو دجال با گروهان خویش اندر آتش اند ...
کرمانی در کتاب المصابیح، یکی از متفکران مشهور اسماعیلی، یکی از دلایل ضرورت وجود امام را نیازمندی قرآن و احادیث به تأویل میداند و میگوید: « از آنجایی که آنچه پیامبر(ص) برای ما به ارمغان آورده به زبان عربی است و این زبان تحمل معانی متعدد را دارد و امثال و رموز مختلفی را بر میتابد، هر آیه و خبری را میتوان با توجه به عقاید مختلف و چه بسا متضاد توجیه کرد؛ حکمت، اقتضا میکند که بین امت فردی باشد که معنا و مقصود واقعی را بیان کند و فصل الخطاب آن باشد» (به نقل از آقانوری، 282)."