خلاصه ماشینی:
"اینگونه مطلعین میتوانستهاند اطلاعات نسبتا موثق ولی یک جانبهای،درباره داستانها و روایات مربوط به خاندانهای خویش،در دسترس هردوت بگذارند»4احتمالا هردوت سرگذشت پادشاهان ماد و افسانه زندگی کوروش را با توجه با اجزای این روایات از زبان یکی از اعضای خاندان هارپاگ شنیده است و یا وقایع زمان سلطنت داریوش اول و خشایارشا را از زبان زوپیر که ساکن آتن بوده شنیده،این دسته از ایرانیان که هردوت آگاهیهای خود را درباره ایران از آنها به دست آورده چون در دستگاه امپراتوری هخامنشی ذینفع بودهاند،رویدادها را با جابنداری از خاندانهای خود برای هردوت بازگو کردهاند، اما در کل اطلاعاتی که در تاریخ هردوت درباره دستگاه امپراتوری هخامنشیان مندرج است با یافتههای باستان شناسی همخوانی دارند.
هردوت پس از شرح چگونگی تسخیر سارد و اسارت کرزوس به دست سپاهیان پارسی مینویسد: «سربازان پارسی اسیر خود(کرزوس)را به پیشگاه بردند،کوروش فرمود او را در غل و زنجیر کنند و با چند تن نوجوان لیدیایی(بعدا توضیح میدهد که تعداد این نوجوانان چهارده تن بوده)برتل هیزمی که به فرمانش فراهم شده بود قرار دهند و گویا میخواست ایشان را در پیشگاه یکی از خدایان معبود خویش قربانی کند و شاید نذری داشت و اکنون در صدد ادا بود و شاید هم چون شنیده بود که کرزوس مرد پارسایی است دستور داده بود او را بر آن توده آتشزا بگذارند تا معلوم شود آیا معجزه آسمانی او را از زنده سوختن نجات میدهد یا نه.
ولی او از این کار به دست خویش خودداری میکند و نوزاد را به مهرداد که چوپان گله پادشاه بوده میسپارد تا او فرمان شاه را اجرا کند و شخصیت چهارم همسر مهرداد است که سپاکو نام داشته، هردوت فرقی میان آشور و بابل قایل نیست و از بابل به عنوان یکی از شهرهای آشور نام میبرد در حالیکه آشور و بابل همیشه دو ناحیه جدا از یکدیگر بودهاند."