چکیده:
ابوحامد محمد غزالی نخستین دانشمند اسلامی است که آشکارا منطق ارسطویی را با علوم اسلامی درآمیخته است. او روش تعریف و استنباط منطقی را وارد علم اصول و علم کلام کرد و تحول شگرفی در این دو علم پدید آورد. شناخت آرای منطقی غزالی، در فهم آرای منطقدانان پس از وی به ویژه فخر رازی، اهمیت به سزایی دارد. نقش غزالی در تبیین جایگاه رفیع علم منطق و رشد میزان مقبولیت آن در میان متشرعان آن زمان انکارنشدنی است. مرکبانگاری تصدیق و بررسی تمایز آن با معرفت، ابداع نسبتهای چهارگانه منطقی، الحاق منطق به اصول فقه، درآمیختن قواعد منطقی با اصطلاحات ابتکاری جدید و مثالهای اصولی و اسلامی و استخراج قیاسهای منطقی از قرآن کریم، از ابتکارات و آرای منطقی غزالی است که ما در این نوشتار به ذکر و بررسی آنها میپردازیم
خلاصه ماشینی:
"غزالی نخستین دانشمندی است که قواعد منطقی را به صورت روشمند، وارد علوم اسلامی کرده است، با این هدف که هم منطق را از انزوا در میان متشرعان خارج کند و هم آموزش علوم اسلامی را احیا نماید؛ چرا که از نظر او، منطق تنها راه دستیابی به معرفت حقیقی در تمامی علوم از جمله علم کلام و اصول فقه است.
شیخالرئیس علاوه بر انتقال بحث مقولات از منطق به فلسفه، به دلیل معقول اول بودن آنها، و پرهیز از اطالۀ کلام در شعر و خطابه و جدل، و انتقال حد و رسم از کتاب برهان به بخش تصورات و قرار دادن آن پس از کلیات خمس، و انتقال مبحث عکس از کتاب جدل به کتاب عبارت (ملکشاهی، 1369: 22)، تأثیر احوال لفظ در احوال معنا را به خاطر وجود رابطۀ وضعی و اعتباری میان آن دو، دلیل بر ضرورت آشنایی منطقدانان با مباحث الفاظ دانسته و برای نخستین بار مبحث الفاظ را پیش از کلیات خمس قرار داده است که در آن معنای دلالت و اقسام آن و انقسام دلالت وضعی لفظی بر سه نوع مطابقه، تضمن و التزام را به تفصیل بیان کرده است (ابن سینا، 1403: 1/21ـ22 و 28).
هر تصدیقی حداقل متوقف بر دو تصور مقدم بر آن است و ممکن است که بیش از دو تصور باشد؛ مثلا در تصدیق به اینکه عدد دو نصف عدد چهار است، ابتدا باید تصوری از عدد دو، عدد چهار و نصف باشد تا علم و تصدیق به تحقق نسبت غزالی در بحث قضیه، انواع و اجزای قضیه و نسبتهای میان قضایا، از آرای ارسطویی ابن سینا و تقسیمات و نسبتهای قضایا در آثار ابن سینا تبعیت کرده است؛ با این تفاوت که در برخی از آثارش به جای اصطلاحات مثالهای منطقی، از تعابیر و مثالهای فقهی و قرآنی استفاده نموده تا مضامین منطقی را در قالب معانی اسلامی بریزد (عجم، 1989: 108ـ 109 و 114)."