چکیده:
ابن سینا براهین متعددی در اثبات مجرد بودن نفس ناطقه اقامه میکند و در طی آنها اثبات مینماید که قوه عقلی جسم یا جسمانی نیست. فخر رازی همه این براهین را نقد و بررسی میکند. برخی از انتقادات او به نظر صحیح نمیآید و ناشی از عدم تامل کافی در مبانی ابن سیناست؛ زیرا او در طرح این اشکالات، حکم علم حضوری را با حصولی، اعتبار لابشرطی ماهیت را با بشرط لایی آن، و جهات فاعلی نفس ناطقه را با جهات قابلی آن خلط میکند و دچار مغالطه میان احکام آنها میگردد. با وجود این، برخی دیگر از این اشکالات مانند نقض به قوه خیال و مادی نبودن آن وارد است و مبانی ابن سینا فاقد توانایی پاسخگویی به آنهاست؛ زیرا که برخی از براهین او تجرد قوه خیال را نیز اثبات میکنند، ولی شیخالرئیس آن را مادی میداند
خلاصه ماشینی:
"برخی از انتقادات او به نظر صحیح نمیآید و ناشی از عدم تأمل کافی در مبانی ابن سیناست؛ زیرا او در طرح این اشکالات، حکم علم حضوری را با حصولی، اعتبار لابشرطی ماهیت را با بشرط لایی آن، و جهات فاعلی نفس ناطقه را با جهات قابلی آن خلط میکند و دچار مغالطه میان احکام آنها میگردد.
فخر رازی براهین ذیل را در ابطال حلول صورتهای علمی در ذهن اقامه میکند: ـ اگر تعقل به حصول ماهیت معلوم خارجی در ذهن عاقل باشد، ادراک ذات انسان به دلیل لزوم اجتماع مثلین امکان نخواهد داشت، در حالی که ادراک ذات، امری بدیهی است؛ زیرا ماهیت انسان مساوی و مماثل آن است و در ذهن او حلول مینماید.
در ادامه بیان خواهد گردید که هرچند میتوان این گونه به نقد این اشکال با توجه به مبانی ابن سینا پرداخت، مقتضی برخی از این براهین به همان بیانی که فخر رازی تقریر و توضیح داد، مجرد بودن قوۀ خیال نیز هست؛ زیرا صور خیالی نیز در نزد قوۀ خیال حاضرند و خیال آنها را ادراک میکند (صدرالدین شیرازی، 1368: 8/289).
بنابراین از دیدگاه فخر رازی با توجه به مبانی فلسفی ابن سینا یعنی حصول ماهیت اشیای خارجی در ذهن و امکان انفعالات نامتناهی، این برهان بر اثبات تجرد نفس ناطقه دلالت نمیکند.
نتیجهگیری انتقادات فخر رازی به براهین اثبات تجرد نفس ناطقه به چند بخش کلی تقسیم میشوند: ـ حلول ماهیات اشیای خارجی در ذهن: فخر رازی در طرح این اشکال میان علم حضوری و حصولی تفاوت نمیگذارد و گرفتار مغالطه میان آن دو میشود."