چکیده:
مقالهی حاضر به زندگی ابو الفضل بیهقی،مورخ نامی قرنهای چهارم و پنجرم هجری و روش تاریخنگاری او میپردازد.ابتدا به تحولات سیاسی،اجتماعی و فرهنگی بلاد اسلامی و از جمله ایران،و تأثیر آن بر تاریخنگاری آن عصر و بهخصوص بر شیوهی کار و دیدگاه بیهقی توجه شده است.سپس از منظر فلسفهی تاریخ،به تاریخ بیهقی نگریسته شده و در آن به مسائلی از قبیل مفهوم تاریخ،هدف تاریخ،دقت و اعتبار منابع،علیت،عینیت، اصالت و نقد تاریخ پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
"کار و دیدگاه بیهقی توجه شده است.
اصالت و نقد تاریخ پرداخته شده است.
کتاب تاریخ خود ولی را استادم بو نصر میخواند و به او احترام
با آنها را میتوان در جایجای این کتاب بیهقی یافت.
اول،تأثیر دوران بیهقی و جو حاکم بر دربار غزنوی است که
مراتب است نیز در این امر مؤثر بوده.
تمامی آنها را به این امید که روزی تاریخ سلسلهی غزنوی را
این کتاب علاوه بر تاریخ غزنویان،گاه حاوی اطلاعاتی مهم دربارهی فرمانروایان صفاری و سامانی و حتی دستگاه خلافت
که این جنبه در تاریخ بیهقی نیز دیده میشود.
سبکی قرار دارند،اما این کتاب کمتر از دیگر کتابهای تاریخی آن
بیهقی فایدهی علم تاریخ را با مقالی چنین بیان میکند:
بیهقی میگوید:«غرض من آن است که تاریخ پایهای بنویسم
تاریخ خود را نوشته است و نه به دستور سلطانی یا وزیری و نه
نکتهی قابل توجه آن است که بیهقی نوشتن تاریخ معاصر
تاریخ در نظر بیهقی،تسلسل حوادث مهم انسانی است
بنیان کار بیهقی نیز بر همین روش علمی استوار است[بینش،
اهمیت در روش کار بیهقی است.
در این کار،او حتی اسم روات را ذکر کرده است و گاه در این
بیهقی به جزئیات حوادث که به کار تحلیل تاریخ میآید و در
ذکر کرده است تا از آن«بیداری افزاید و تاریخ به راه راست
نوشته است و وقتی به تألیف تاریخ عصر غزنوی پرداخته که
که بیهقی تاریخ خود را از سال 904 هجری آغاز کرده است.
محمد بن یحیی صولی،از کسانی بود که در کتاب تاریخ خویش از خود
ابو الفضل بیهقی و تاریخ غزنویان(ج 2)."