چکیده:
مقاله حاضر در صدد است با ارایه یک دیدگاه نظری اهمیت لزوم تناسب میان
ساختارهای اداری، سیاسی و فرهنگی را بهطور تئوریک نشان دهد.مبانی نظری این مقاله،
محل تقاطع دو حوزه بسیار معروف جامعهشناسی ماکس وبر، یعنی جامعهشناسی فرهنگ و
جامعهشناسی سیاسی اوست. بنابراین، با بیان ویژگیها و انواع ساختارهای
سیاسی-اجتماعی و ارتباط تنگاتنگ آنها با ساختار اداری، نگارنده به بررسی ارتباط
متقابل میان آن ساختارها و توسعه فرهنگی میپردازد.
خلاصه ماشینی:
بوروکراسی عقلانی و فرهنگ اگرچه اعمال شیوه بوروکراسی عقلانی با جایگزین هنجارهای اجتماعی جدید الزاما به کاهش نسبی سطوح اختلافات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در یک جامعه میانجامد، اما از طرف دیگر این شیوه مستوجب بروز جدایی جدی میان زندگی فردی و جمعی انسان میشود.
بهعلاوه، سلطه سنتی نیز اگرچه از ابزار عادی و نهادینهشده استفاده میکند، ولی به خاطر ساختار پاتریمونیالیستی آن و تأکید ویژه بر قدرت شخص حاکم، فاقد توان لازم برای توسعه فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است؛زیرا در این نظام صلاحیتهای علمی و عینی، جای خود را به شرافت فردی و شایستگیهای شخصیتی میدهد.
اما از آنجا که سلطه عقلانی-قانونی بر حاکمیت دانش و معرفت مبتنی است و ویژگی محاسبهپذیری و تمایل به ارزیابی در همه حوزههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ماهیت عقلانی آن را به طور غیر قابل وصفی افزایش میدهد، احتمال وقوع توسعه در ابعاد گوناگون در نظام بوروکراسی مبتنی بر این نوع سلطه به طور فزایندهای سرعت مییابد و احتمال تطابق و همخوانی نتایج عملی با اهداف نظری نیز در این نظام بیشتر از نظامهای اداری دیگر میباشد.
پس شناخت و تعریف ارتباط میان سنن و مقتضیات اداری نوین و نیز تعیین میزان ویژگیهای عقلانی در معجون نظام اداری موجود، نیازمند تحقیقات اجتماعی گستردهای است که توجه همهجانبه و فوری دانشمندان و حاکمان را توأما طلب میکند؛به عبارت دیگر، برای بقا در دنیای رقابت فرهنگی و عرصه دنیای متمایل به«جهانیسازی»(noitasilabolg)، ایجاد پلی قویم و استوار میان ارزشهای سنتی و معرفت انسانی لازم بهنظر میرسد وگرنه ممکن است نه از دین و اهداف ارزشی اثری باقی ماند و نه از انسانیت و نه خبری از توسعه فرهنگی، اقتصادی و سیاسی باشد.