خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود)در داستان«بمب و ژنرال»اثر«اومبرتو اکو»و«ائوجنیو کارمی»،از شکل دوم استفاده شده است؛یعنی اثر از ساختار قدیمی و کهنه«حکایت» پیروی میکند،اما از لحاظ موضوع،کاراکتر و شیوه پردازش موضوع به شکل متناقی ترفندی نو و امروزین دارد که خود این ترکیب متناقض نوعی تجربهگرایی ترکیبی و ارائه ذهنیتهای نو درباره داستان به شمار میرود؛اولین بخش داستان،نمایه حکایتوار و نیز قراردادهای دور از انتظار نویسندگان این اثر را در ارتباط با چگونگی شروع داستان و معرفی کاراکترها آشکار میسازد؛لازم به یادآوری است که در این معرفی بسیار مجمل نوعی قیاس نسبی هم بین دو کاراکتر داستانک«بمب و ژنرال» وجود دارد:یکی نمایه«حد اقل موجودیت»و«دیگری نشانگر»حد اکثر موجودیت و اقتدار است:«روزی،روزگاری اتم کوچولویی بود و روزی روزگار ژنرال بدی بود که لباس نظامیاش قیطانهای طلایی داشت» (صص 4 و 6).
معمولا نویسندگان چنین آثاری به علت کلینگری زیاد و اجتناب از ارائه دادههای استقرایی واقعی که در جاهایی که طرح یا پیرنگ قراردادی داستان به شکلگیری یک رخداد اجازه نمیدهد،به«تابعهای ذهنی»و قراردادیتری متوسل میشوند؛ یعنی با اجازه ذهن خود همان حادثه حدوثناپذیر را به گونهای قطعی و حادث شده جلوه میدهند تا خط کلی داستان پیش برود؛در سطور زیر«اختیاری کردن»واکنش اتمهای کوچولو و شکستن جدارههای کاملا بسته بمب اتمی،حاصل میل و اراده خود نویسنده است که او آن را به شورش و عتاب اتمها نسبت میدهد:«اما اتمهای ما تصمیم گرفتند علیه ژنرال شورش (به تصویر صفحه مراجعه شود)کنند."