خلاصه ماشینی:
"نامعلوم بودن سرنوشت دعوی و عامل انسانی قانون را چنین معرفی میکنند:«قانون عبارتست از دخالت عادلانه دولت برای تحدید منافع و مطامع انسانی»بزحمت میتوان وجوب بیش و کم دخالت دولت را در امور اجتماعی مردم جدا مورد انکار قرار داد زیرا زندگانی اجتماعی مردم بدون رعایت قوانین بسیار مبهم و پیچیده و غیر قابل تحمل میباشد.
زمانیکه یکی دست بسوی قانون دراز میکند مسلما دارای این عقیده است که قوانین بخوبی تدوینشدهء آنرا دربندکنندهء طغیانهای انسانی میداند و قدر متیقن آنستکه کاملا مطمئن است که شکایت او بدقت مورد بررسی قرار گرفته و خود را در معرض این خطر نمیبیند که نفوذ سیاست یا سایر عوامل نابکار حق او را پایمال کند.
این حقیقت را از نظر دور میدارند که اگر مثلا در یک کشوری که 400 میلیون جمعیت دارد چهارصد هزار نفر از مردم کمابیش از بیعدالتی نالان باشند تنها نمودار یک درصد از کل جمعیت آن کشور بوده و 99 درصد دیگر در وضعی هستند که از مزایای قانون بهرهمند بوده و در حمایت آن قرار دارند و نمیتوان هیچگاه تصور کرد که نسبت باکثریت فوق هم بیعدالتی شده باشد بعلاوه قضاوت و فقها هیچیک فوق بشر نبوده و خود چنین ادعائی ندارند و مصون از تقصیراتی که نوع انسانی دستخوش آنست نمیباشند بحث در اینجا است که ساختن و پرداختن قانون قابل انعطافی که درمورد افراد جامعه چهل میلیون نفری رعایت حداکثر عدالت را بنماید خارج از قدرت و توانائی فکر انسانی است و بزرگترین کوششها در این راه محکوم بوافی نبودن آن بموضوع خواهد بود."