چکیده:
دگرگونی مداوم جوامع منجر به پیدایش مجموعه ای از نظریه ها گردید که در پی تحولات قرون 16 تا 20 م. صاحبان این نظریه ها به سنّت گرا، مدرنیست ها و پست مدرنیست ها شهرت یافتند. این صاحب نظران طیفی از نظریه ها را از تعامل تا تقابل سنت و مدرنیسم تشکیل داده اند. این نکته که در چالش بین این دو دیدگاه، کدام یک صائب اند؟ در این مقاله مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد تنها برخی از سنّت ها مغایر با پیشرفت و ترقی جامعه است که باید طرد و یا تعدیل شوند و در موارد دیگر سنّت ها نه تنها باید حفظ شوند بلکه با تقویت و احیای آنها می توان به جامعه ی مطلوب (مدرن) مبتنی بر این سنّت ها دست یافت. مطالعه ی موردی نیز بر تعامل بین سنّت ها و مدرنیسم صحه گذاشته و فرضیه تحقیق را تایید نموده است.
Continuous changing in human society has led to appearance of some socio-political views from 16th to 20th century . Founders of the views were then spoken of by different titles of traditionalist, modernist and postmodernist . Some , therefore , have known traditionalism and modernism to be in agreement with one another but some other have not . Now the question arises : which of the views can be agreed with ?
This paper has considered traditionalism and modernism to be in agreement with one another. Only a small number of traditions are in disagreement with development of society and, therefore, they should be balanced or omitted . In other cases, however, resurrecting and supporting traditions can lead to the development of society. The hypothesis intended here has also been proved in a process of case study.
خلاصه ماشینی:
در این باره پرسش های متعددی طرح شده است: - از بین سنت و مدرنیسم کدام یک را باید برگزید؟ - آیا قبول یکی از دو قطب سنت و مدرنیسم باید همراه با طرد دیگری باشد؟ - آیا این امکان وجود دارد که با حفظ سنت ها،جامعه به پیشرفت و توسعه دست یابد؟ در پاسخ به این پرسش ها طیفی از نظریه ها ارائه گردیده است که بررسی همه آنها پژوهشی گسترده، عمیق و دقیق را میطلبد، در این تحقیق با بررسی و ارزیابی برخی از این نظریه ها به این سؤال اساسی پاسخ داده میشود که برای رسیدن به جامعه پیشرفته و مدرن، نگاه مطلوب کدام است.
بنابراین، جامعه سنتی به جامعهای گفته میشود که در جهت حفظ این سنت ها کوشا بوده و فاقد آثار و تجلیات نو گرایی و نو سازی یعنی شهر گرایی، صنعتی شدن، تجمل گرایی و گوناگونی اجتماعی است و نهایت این که تشکیل گروههای اجتماعی متعدد، مشاغل گوناگون، چند عملکردی شدن سیستم سیاسی، اقتصادی و توسعه وسایل ارتباط جمعی، افزایش سطح سواد و توسعه مشارکت سیاسی در جامعه سنتی چندان محسوس نبوده و یا این که به شکل مدرن آن تحقق نیافته است" ( آزاد ارمکی، 63).
تقابل سنت و مدرنیسم به رغم وجود اشکالات آشکار نظریه تکامل<FootNote No="10" Text=" اشکالات مختلفی از قبیل: اندیشه ی توالی ساده مرحله ای و خطی که تمام جوامع از آن می گذرند، ناتوانی در تبیین مکانیسم انتقال از مرحله ای به مرحله ی دیگر، ناتوانی در مفهوم سازی تمام اشکال تغییر اجتماعی به عنوان متغیر های فرآیند تفکیک و باز سازی و وحدت مجدد، قابلیت تغییر ناپذیری راه حلهای نهادینه شده برای مشکلات ناشی از یک حد معین تمایزات ساختی.