چکیده:
تجرد نفس از نگاه ملاصدرا تفسیری در مقابل نظریه تجرد نفس قائلان به حدوث نفس مجرد است. ارائه تصویری از تجرد نفس از نظر ملا صدرا میتواند درک بهتری را از چگونگی نظریه حدوث جسمانی و بقاء روحانی نفس، رابطه نفس و بدن و چگونگی تبدیل جسمانی به مجرد موجب شود. با استفاده از اصول فلسفه صدرایی و همچنین لوازم فلسفی آنها میتوان به تبیین چگونگی تجرد نفس پرداخت. این نظریه از سویی در تقسیم تجرد به برزخی و عقلی و از سوی دیگر در چگونگی تجرد عقلی نفس با نظریه قائلان به حدوث نفس مجرد متفاوت است. بر اساس اصالت وجود ملاک در وحدت و کثرت اشیاء وجود آنهاست. در حرکتی که جوهر نفس انسانی در مراتب تشکیکی وجود، دارد به هر مرتبه بالاتر که وارد میشود آن مرتبه اصل وجودش و سایر مراتب جزو لوازم و شئون نفس به حساب میآیند. لذا نفسی که به مرتبه تجرد عقلی میرسد به امری مجرد مانند عقل تبدیل نمیشود بلکه نفسی که به درجه تجرد رسیده در عین حفظ لوازم و شئونش، یعنی بدن، اجزای نباتی و حیوانی، در ضمن وجودی واحد، با امر مجرد ارتباط برقرار کرده و عنوان مجرد بر او صدق می کند اما مانند عقول مجرد نمی شود.
Sadra`s view on immateriality of the human soul has been stood against the view considering the soul to be immaterial at the beginning of its life in this world. Presenting a bright explanation of Sadra`s on immateriality of the soul، one can attain a better understanding of material appearance and immaterial lasting of the soul، its way of being connected to human body and the way for a material to become an immaterial entity. Relying on the Sadra`s philosophical principles and their necessary ends، one may explain the how of immateriality of the soul. His view on immateriality state of being in two grades، in one hand and in the other، in the how of intellectual immateriality of the soul، differs from that of those saying immaterial occurrence of the human soul. On the basis of the essentiality of existence، unity and multiplicity have been established on existence. When the soul moves in the grades of existence in its essence، its very existence would be the same as the last grade، while the other grades before the last would be counted as its necessary states. Therefore، when the soul attains the intellectual immateriality، it does not change into intellect. In such a grade of intellectual immateriality، the soul in company with all its necessary states، being in connection with an intellectual immaterial substance، admits of such a title.
خلاصه ماشینی:
"یعنی گرچه هنگام تحقیق در ماهیت انسانی حداقل دو جوهر متمایز از هم به دست میآید که یکی مجرد و دیگری مادی است اما تمایز شناختی این دو عنوان باعث نمیشود که در خارج به دو وجود موجود باشند یکی وجود بدن و دیگری وجود نفس و این دو با هم ترکیب شده و انسان را به وجود آورده باشند بلکه در خارج بیش از یک وجود انسانی موجود نیست که این وجود واحد هم دارای مرتبه مادیت و هم دارای مرتبه تجرد است.
فوق مقوله بودن نفس مجرد در مورد نظریه ترکیب انسان از ماده و صورت که همان ترکیب صورت انسانی ( نفس ) از بخش جسمانی و مجرد است، ملاصدرا قائل شد که ماده و صورت با یک وجود موجوداند اما از آنجا که بدن بالفعل از اجزائی که جسم هستند تشکیل شده و این اجزاء از جهت بالفعل بودنشان نمیتواند ماده نفس باشد پس این بدن نیز باید جزئی از بخش بالفعل موجود یعنی صورت انسانی که همان نفس است باشد."