چکیده:
اغلب معارف وحیانی در فلسفه به مثابه فرع و موید لحاظ می شود، اما در حکمت متعالیه این معارف از آغاز تا انجام به عنوان رکن پژوهش، فیلسوف را همراهی می کند. حکیم حکمت متعالیه گاهی در طرح مساله ، زمانی در برهان و برخی مواقع در رهیافت خویش وامدار آیات و روایات است و در دوره ای فلسفه اش به موقعیتی رهنمون می شود که فارغ از معارف وحیانی در تبیین پدیده ها کارآمدی خود را از دست می دهد. این جستار درصدد آن است که بیان کند ملاصدرا به مثابه فیلسوف مسلمان در مقام معرفت به انسان و در امتداد نگرش وجودی خویش به انسان و طرح انواع انسانی با بهره گیری از آموزه های دینی نگاه فلسفی به انسان را تعالی بخشیده است.
While the revealed teachings are often known as secondary and supporter in philosophy، they are regarded as such necessary grounds in transcendental philosophy that the most attention has to be throughout philosophical studies. The transcendental philosopher، when putting the problem forward، presenting proofs and taking appropriate method، all، owes to the verses and traditions، and when lacking attention to revealed teachings، his philosophy fails to explain the world of creation. This paper has intended to show that Sadra، as a Muslim philosopher، is necessitated to use Divine teachings to explain human nature.
خلاصه ماشینی:
"جایگاه تعالیم وحیانی در تبیین وجودی انسان نزد ملاصدرا عبداله صلواتی 1 چکیده کلید واژهها: ( دانشآموخته دکتری فلسفه اسلامیتاریخ دریافت: 13/7/1389 تاریخ پذیرش: 30/9/1389 طرح مسأله این مقاله در پی آن است که چگونه شناخت انسان ممکن است؟ چگونه نفس افزون بر مقام نفسیت، به حسب ذات قابل شناخت است؟ چرا ملاصدرا در شناخت انواع انسانی به تعالیم وحیانی متوسل میشود؟ در پاسخ به این سؤالات، مباحث زیر قابل طرح است: امکان و مراتب شناخت انسان نزد ملاصدرا حقیقت همه اشیاء جز ذات الهی (الشیرازی، 1384، 25-23؛ همان، 1368، ج2، 327) ، از دو طریق شهودی و حصولی شناختنی است؛ دو طریق یاد شده دو مرتبه تشکیکی معرفتاند.
به دیگر سخن انسان نزد اکثر فیلسوفان مسلمان، نوع واحد است و در فلسفهای که کثرت نوعی انسان به نحو محدود مطرح است بر پایه مفاهیمی چون نطق، عقل، قوه قدسیه و دیگر قوای انسانی میتوان انواعی از انسان را مطرح و تبیین کرد اما پرسش این است که در فلسفه ملاصدرا چگونه از انواع بیشمار انسانی که دارای درجات بیشمار وجودی است میتوان سخن گفت و آنها را بیان کرد؟ ملاصدرا به مثابه فیلسوف مسلمان در امتداد نگرش وجودی خویش و تکمیل آن در مقام معرفت به انسان و در مقام سیر وجودی انسان به سوی مراتب عالی وجود، از دین، دستورات و تعالیم آن بهره میگیرد تا از این رهگذر امکان فراروی انسان به تجرد عقلانی و دیگر ویژگیهای وجودی حاکی از افزایش وجودی انسان را فراهم آورد."