چکیده:
احمد احسائی (1166ـ1241ق) یکی از بانفوذترین چهرههای دو سده اخیر شمرده
شده است. او نوآوریهای گوناگونی در مسائل کلامی و به ویژه جهانشناسی، پدید آورده
است. این مقاله در جستجوی پاسخ به این پرسش است که آیا احسائی آموزههای
جهانشناختی خود را، آن چنان که خود ادعا میکند، مستقیما از ائمه اثنی عشر اقتباس
نموده است؟ با مقایسه برخی از آراء و نظرات او با پیشاهنگان عرصه اندیشه درصدد
برآمدهایم تا تأثیرپذیری او را از سرچشمههای متنوع نشان دهیم.
خلاصه ماشینی:
"افزون بر این، احسائی در یکی از رسائل خود خاطر نشان میسازد، اولین موجودی که خداوند در عالم امر آفرید، نور محمد(ص) یا حقیقت محمدیه بود که هزار دهر، که بر طبق روایات هر دهری برابر با صد هزار سال است، پیش از انوار انبیاء آفرید.
با توجه به مطالب یاد شده، میتوان گفت که دیدگاه احسائی در خصوص مبحث نور مستقیما از جهان شناسی شیخ اشراق و ملاصدرا و به طور غیر مستقیم از جهان شناسی مزدا پرستی مبتنی بر دو جهان مینوئی و گیتائی و حقیقت نور (بندهشن، 33ـ38؛ بهار، 32ـ38)، ابن عربی و مکتب نوافلاطونی تأثیر پذیرفته است.
افزون بر این، احمد احسائی در شرح المشاعر اظهار میدارد که مراد ملاصدرا از علت نخستین خداست و صادر اول ابداع اوست که ساری در همه اشیاء است و مشیت را همان ذات خدا دانسته است.
وی با استناد به حدیث امام رضا(ع) که فرموده است: «فالمشیة و الارادة و الابداع اسمآؤها ثلثة و معناها واحد» و نیز در این حدیث امام رضا(ع) «المشیة و الارادة من صفات الافعال فمن زعم ان الله سبحانه لم یزل شائیا مریدا فلیس بموحد» فعل خدا را همان مشیت و ارادت و ابداع او دانسته است (شرح المشاعر، 389).
نتیجه احمد احسائی به رغم آنکه مدعی است تعالیم خود را در حوزه دینی و به ویژه جهانشناسی به طور شفاهی و بدون واسطه از ائمه اثنی عشر برگرفته است، مستقیما یا به طور غیرمستقیم از آبشخورهای متنوعی همچون معتزله، اسماعیلیان، اخوان الصفا، شیخ اشراق، ابنعربی، ملاصدرا، مکتب نوافلاطونی و مزداپرستی سیراب شده است."