چکیده:
در اقتصاد متعارف،اذعان میشود که رشد اقتصادی و توزیع عادلانهتر درآمدها،اهدافی هستند که دستیابی همزمان به آنها امکانپذیر نیست؛زیرا حرکت در راستای توزیع عادلانهتر درآمدها،تمایل کل به پسانداز را کاهش میدهد.اما براساس الگوهای رشد بهینه،به نظر میرسد،بالاترین رشد اقتصادی هنگامی برای یک سیستم محقق میشود که در توزیع امکانات و منابع تولید بین کلیه نسلها بیشترین توجه به عدالت معطوف شود؛زیرا هرچه نسلهای حاضر در تخصیص بهینه امکانات بین خود و دیگر نسلها،اهمیت بیشتری برای خود قائل باشند،حجم منابع در دسترس برای کل سیستم کاهش خواهد یافت و بنابراین رشد اقتصادی در نرخ پایینتری تثبیت خواهد شد.آن چیزیکه این سازوکار را فراهم میکند،ارجحیتگذاری زمانی نسل حاضر بر مقدار مصرف نسلهای آتی است که از طریق اعمال نرخهای تنزیل بالاتر فراهم میشود و در نتیجه،عدالت بیننسلی(بینزمانی)،بیشتر مخدوش شده و حجم بهینه پسانداز،کمتر و بنابراین رشد اقتصادی کمتری محقق میشود.
برازش تجربی مدل برای اقتصاد ایران و حل الگو از روش بهینهیابی پویا،حاکی از آن است که،چنانچه سیاستگذار اقتصادی در یک افق برنامهریزی بتواند از طریق سیاستهای مناسب اقتصادی و اجتماعی، عدالت بینزمانی بیشتری را محقق کند و ارجحیت زمانی اجتماعی را به نرخ 5 درصد کاهش دهد،مقادیر واقعی تولید سرانه،مصرف،پسانداز و ذخیره سرمایه سرانه به ترتیب معادل 6/5 درصد،2/2 درصد و 4/3 درصد افزایش خواهند داشت.بنابراین نتایج تجربی حاکی از اثر مثبت توجه به عدالت بینزمانی بر رشد اقتصادی میباشد.
In macroeconomics literature inspired by traditional economists، it is said that economic growth and more equal distribution in income، are two opposite targets since moving toward more equality of income، will reduce propensity to saving. Based on the optimum growths models، it seems that the highest levels of growth can happen in a system just when in allocating the resources among the generations the attention is more paid to the concept of justice. If in this process the attention is more paid to the present generation compared to the future ones، the available resources for the whole system will decrease and as a result the economic growth will be stabilized at far lower rates. The more economic justice means the higher rate for economic growth. In this paper we use an optimal growth theory for studying the mechanics of this regularity. Empirical calibration of the model to the Iranian economy reveals that if economic policy makers in a planning period via a scenario can decrease social time preference to a 5%، real per capita GDP، consumption، saving and per capita capital formation will increase by 6.5%، 2.2% and 42% respectively.
خلاصه ماشینی:
"برازش تجربی مدل برای اقتصاد ایران و حل الگو از روش بهینهیابی پویا،حاکی از آن است که،چنانچه سیاستگذار اقتصادی در یک افق برنامهریزی بتواند از طریق سیاستهای مناسب اقتصادی و اجتماعی، عدالت بینزمانی بیشتری را محقق کند و ارجحیت زمانی اجتماعی را به نرخ 5 درصد کاهش دهد،مقادیر واقعی تولید سرانه،مصرف،پسانداز و ذخیره سرمایه سرانه به ترتیب معادل 6/5 درصد،2/2 درصد و 4/3 درصد افزایش خواهند داشت.
در خصوص عدالت بینزمانی در دانش اقتصاد،تعابیر گوناگونی وجود دارد که یکی از معتبرترین آنها-که البته متناسب با اخلاق مطلوبیتگرایانه بنتامی1است و مورد استفاده نظریه اقتصاد رفاه بوده و در نظریه رشد اقتصادی بر آن تأکید میشود-دربردارنده این مفهوم است که چنانچه فرض شود افراد دارای ظرفیت یکسانی در مطلوبیت بری از مصرف باشند(یعنی به زبان برنامهریزی،تابع مطلوبیت یکسانی داشته باشند)2،باید در تابع رفاه اجتماعی نیز سهم یا وزن یکسانی داشته باشند.
هرچه نسل حاضر ارجحیت زمانی بالاتری داشته باشند،این مسأله در تابع رفاه اجتماعی از طریق اعمال نرخ تنزیل بالاتری محقق میشود و بنابراین،مطلوبیت و یا رفاه نسلهای آتی با شدت بیشتری تنزیل خواهد شد و لذا برای اینکه تابع رفاه اجتماعی بیننسلی به مقدار حداکثر بیشتری برسد،لازم است سهم آیندگان از مصرف منابع،مقدار کمتری باشد بنابراین،چنانچه نسل حاضر در تخصیص منابع بین خود و آیندگان به اعمال ارجحیت زمانی بالاتری قائل باشند،نوعی بیعدالتی در توزیع بین نسل- های حال و آتی اتفاق خواهد افتاد."