چکیده:
معرفتشناسی کلاسیک،بیگمان هویتی باور محور دارد و به طور عمده،به موضوع ذهن و قوای ذهنی شناسنده،نسبت باورهای او با عالم خارج،میزان واقعنمایی آنها، قلمرو و درجات معرفت،چگونگی دستیابی به توجیه معرفتی و یقین،و ستیز با شکاکیت میپردازد.همین ویژگی،سبب شده است تا گروهی،آن را معرفتشناسی فردگرایانه و درونگرایانه بدانند و برنامهی پژوهشی آن را در رسیدن به معرفت عینی و غیر شخصی،ناکام بپندارند.کارل ریموند پوپر،یکی از همین کسانی است که معرفتشناسیهای مبتنی بر توجیه باورها و حالت ذهنی را غیر عینی و به اصطلاح خویش،جهان دومی میداند که هیچ سخن درخور توجهی برای حل مسألهی مهم چگونگی رشد و تحول معرفت عینی و علمی ندارد.نگارندهی این نوشتار،نخست به برخی از ویژگیهای معرفتشناسی کلاسیک در دو سنت اسلامی و غربی اشاره میکند و سپس،به بررسی و نقد معرفتشناسی جهان سومی پوپری میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"رویکرد درونگرایانهی معرفت نیز گویای آن است که برای توجیه(5)یک باور(6)،کافی است
نکتهی شگفتآور برای هیوم این است که درک رابطهی علیت میان دو
کانت معتقد است که این مجموعه فعالیتهای ذهنی با همدیگر روابط درونی دارند و در چنین
روابطی است که شهود از طریق فاهمه با عقل محض مرتبط میشود و تا هنگامی که ارتباط میان این
کاربرد عقل محض در نظر میگیرد،با این استدلال توجیه میکند که دادههای حسی تنها راه
دسترسی ذهن به جهان عینی است و مطابقت میان مفاهیم و اشیاء را باید از طریق شهود اثبات کنیم.
به این معنا،معرفتشناسی نظریهای دربارهی معرفت علمی است.
شناخت از دیدگاه پوپر دو معنا دارد:یکی به معنای عینی یا همان شناخت علمی است که به تعبیر خود او شناخت بدون شناسنده(104)است.
اما نسبی بودن جهان سوم پوپری و معرفتشناسی بدون شناسنده از این روست که این
است که روش تجربی ایجاب میکند فقط گزارههای پایه را به طور قراردادی بپذیریم؛نه گزارههای
کلی را؛وی تصریح میکند: آزمودن تئوریها منطقا متوقف است بر قبول گزارههای پایه،و قبول یا رد این گزارهها وابسته به
اختلاف من با اهل مواضعه در این است که من میگویم ما بر سر قبول گزارههای شخصی توافق
در این جاست که راه برای معرفتشناسی جهان دومی(کلاسیک)و بازیگری شناسنده در
همین توجیه شخصی در معرفتشناسی کلاسیک است که مؤلفهی ذهنی معرفت را میسازد.
مؤلفهی توجیه معرفت،افزون بر این که گزینش یک باور را برای شناسنده معقول میسازد،آن را در نظر دیگران نیز معقول و موجه
است و امکان درگیری و التزام شخصی شناسنده را با دیگران و جامعهی علمی فراهم میکند و به"