چکیده:
هرمنوتیک را به عام و خاص و فلسفی تقسیم کردهاند.شلایرماخر و دیلتای،طرفدار هرمنوتیک عام و هیدگر و گادامر از مدافعان هرمنوتیک فلسفی هستند.شلایرماخر و دیلتای به دنبال روشهای عام برای فهم متون هستند،اما هیدگر و گادامر به تحلیل ما هیت فهم توجه دارند.گادامر با تألیف کتاب«حقیقت و روش»گام مؤثری در ارائه هرمنوتیک فلسفی برداشته است.وی با نقد متفکران گذشته روش را موجب نیل به حقیقت نمیداند،بلکه مواجهه با متن را موجب فهم آن میداند.
برای گادامر شرایط امکان فهم اهمیت بسزای دارد.از نظر وی عواملی چون تاریخمندی،زبان،پیشداوریها و گفتگوی با متن،امکان فهم متن را میسر میسازد.
در این مقاله علاوه بر بررسی این عوامل به این نکته اشاره شده که لازمهء تفکر گادامر نوعی نسبیت در فهم متن و محدودیت معرفت بشری است.
خلاصه ماشینی:
"دیلتای به دنبال روشهای عام برای فهم متون هستند،اما هیدگر و گادامر به تحلیل ما
گادامر نوعی نسبیت در فهم متن و محدودیت معرفت بشری است.
در واقع شلایرماخر به دنبال روش تفسیر و فهم متون بود.
راه روش تفسیر و فهم متن است.
روش فهم متون گاه مفسر را به آن چنان فهمی از متن نائل میسازد که خود
مسئله اصلی گادامر ارائه روش فهم یا بیان قواعد تفسیر متون نیست،بلکه بررسی امکان
از نظر وی فهم نیز امری تاریخی است.
گادامر به تبع یاسپرس و هیدگر انسان و فهم او را دارای حیث تاریخی میداند.
گادامر زبان را مبنای وجود شناختی جهان نمیداند،بلکه ادعای او این است که چون ما
جهان را به وسیله زبان تاریخی خاص میفهمیم لذا فهم از جهان محدود و متناهی است و
از نظر گادامر برای هر مفسری پرسشهای خاصی مطرح است که بر مبنای آنها به تفسیر
از نظر نیچه زبان نیز در شکل گیری فهم ما از جهان،نقش بنیادین دارد.
هیدگر این پیش ساختارها را که لایههای فهم به شمار میآورد امور زیر میداند:
عنصر چهارم فهم تلاقی افقهای مفسر و متن است.
معنایی خاص خود را دارد،از در هم آمیختگی این دو افق فهم حاصل میشود.
اگر میان مفسر و متن فاصله بیفتد امکان فهم آن میسر نیست.
زبان نیز برای فهم بشری محدودیت ایجاد میکند.
احاطه کرده است،نشانگر مسدود بودن راههای معرفت نیست،چرا که این امور از شرایط امکان معرفت و فهم بشر به شمار میرود.
با توجه به تحلیل گادامر از عناصر مؤثر در فهم باید او را متفکر مفسر متن دانست،نه"