چکیده:
برخلاف آمارهای رسمی، ایران پیش از اصلاحات ارضی در وضعیت اشتغالِ کامل قرار نداشت. شیوۀ مرسوم بهرهبرداری از زمین و رشد جمعیت در نتیجۀ بهبود امکانات بهداشتی و غذایی، سبب کافینبودن منابع تولیدی برای جمعیت روستایی و رشد بیکاری پنهان در روستاها شده بود. به همین علت اضافه جمعیت روستایی بهویژه با پایان فصل کشاورزی به شهرها سرازیر میشدند. همچنین، کاهش برنامههای عمرانی دولت در دهههای 1320 و 1330 موجب کاهش ظرفیت اشتغال شهری و شکلگیری بیکاریِ آشکار شهری شد. در سال1330 بازار کار از جذب بیشتر نیروی کار مهاجر روستایی و بخشی از نیروی کار شهری عاجز شد. با اینحال، دولت عمدتاً با فروکاستن و یکیدانستن بیکاران شهری با مهاجران روستایی و با ادعای وجود کار در روستاها، بیکاری را بهعنوان مسئلهای اجتماعی با ریشههای اقتصادی نمیپذیرفت. از اینرو، این پژوهش با تکیه بر رویکرد مورخان اجتماعی و تأکیدشان بر تنش میان واقعیت مادی و بعد ایدئولوژیکِ بیکاری، به بررسی نحوۀ تبدیل بیکاری پنهان به بیکاری آشکار و نقش اصلاحات ارضی در پذیرش بیکاری بهعنوان مسئلهای اجتماعی میپردازد. نتیجه بیانگر آن است با توجه به محدودیت زمینهای بازتوزیعی در اصلاحات ارضی، بازگشت مهاجران و خواست زمین از سوی آنها میتوانست روند بازتوزیع زمین به شیوۀ مدنظر دولت را مختل کند.
خلاصه ماشینی:
در واقع، دولت تا زمانی که برنامۀ اصلاحات ارضی را در کشور انجام داد بیکاری را بهمنزلة مسئلهای اجتماعی با ریشههای اقتصادی نمیپذیرفت و عمدتا بر این اعتقاد بود که مسئلۀ بیکاری از مهاجرت بیمورد روستاییان به شهرها ناشی میشود (نفیسی، 1324: 6).
بهسخن دیگر، در این نوشته به این پرسش پرداخته میشود که نظام بهرهبرداری از زمین پیش و پس از اصلاحات ارضی چگونه موجب رواج بیکاری پنهان در روستاها میشد و این خود چگونه موجبات بیکاری آشکار شهری را فراهم میکرد و اینکه اصلاحات ارضی در این میان بر پذیرش بیکاری بهمنزلة یک مسئله اجتماعی چه تأثیری داشت.
در آستانۀ اصلاحات ارضی، دبیر وقت شورای عالی اقتصاد در نامهای که به تاریخ 29/3/1341 برای دفتر نخستوزیری ارسال کرده است، در گام اول وجود بیکاری را به رسمیت شناخته است: «در مرحلۀ فعلی توسعۀ اقتصادی ایران دو نوع بیکاری وجود دارد: نخست، بیکاری پنهان روستایی که در اثر ازدیاد جمعیت در دهات و محدودبودن وسایل کار کشاورزی پدیدار شده و روزبهروز با ورود ماشین به روستاها و احتیاج کمتر به کارگر رو به افزایش میرود و در اثر مهاجرت روستاییان به شهرها تدریجا تبدیل به بیکاری پنهان شهری میشود» و دیگری «بیکاری آشکار» که از این افراد بیکار «بیشتر کسانی که تقاضای شغل کردهاند، [مطابق با] گزارش وزارت کار، همان روستاییانی هستند که چون صنعت نوزاد شهری قدرت جذب ایشان را نداشته است، وارد خدماتی که محتاج به ممارست نداشته است، شدهاند (ساختمان و غیره) و امروز بیکار هستند» و در گام بعدی، به دنبال حل مشکل بیکاری است و دیگر صحبت از بازگرداندن روستاییان نیست.
همانطور که متن برنامۀ عمرانی سوم نشان میدهد، برنامۀ اصلی دولت برای حل مشکل بیکاری بر این قرار گرفته بود که با سرمایهگذاریهای صنعتی گسترده در شهرها، اقتصاد شهری، اضافه جمعیت روستایی را که در اثر اصلاحات ارضی از وسایل تولید خود جدا میشدند به خود جذب کند.