چکیده:
قرآن حاوی گفتارهای ارزندهای است که برخی در قالب قصه و سرگذشت بیان شده است.موضوعها و داستانهای قرآن مجید از وجوه گوناگون،همواره مورد توجه پژوهشگران در عرصههای مختلف قرار گرفته است. این مقاله به بررسی حکمت و زیبایی در قرآن،براساس ویژگیهای حکمتمحور بودن قصه یوسف و جایگاه زیباییشناسی قرآنی در این قصه میپردازد. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی،به بررسی قواعد حاکم بر حکمت و زیبایی در قرآن پرداخته،این قواعد را با شخصیت یوسف(ع)در قرآن مقایسه میکند. نتیجه تحقیق حکایت از آن دارد که قصه حکمت محور شناخته شده و با قواعد حکمت در قرآن مطابقت دارد.
خلاصه ماشینی:
"انسان در کنار این کوشش و تلاش، باید بیشترین همت را برای آنچه پس از دانش و معرفت و شناخت به دست میآورد،انجام دهد؛چرا که هیچ کس دانا به حکمت نیست مگر آنکه او را حکمت دهند؛ پس«حکمت هدیهای است از جانب خدا،به همانگونه که ما شیء وجودی نبودیم و خدا هستی اعیان ما را به ما، هبه کرد.
استقرار در این نقطه به این معنا است که انسان باید جایگاه وجودی خویش را بشناسد و مرتبه همه موجودات را بداند و«این علم الوجود پشتوانه آن سفر معرفتی است و هرکس که فاقد آن باشد،آن سفر معرفتی را آغاز نخواهد کرد و در مرتبه ظاهر باقی میماند» (حکمت،4831،ص 44-07)انسان از راه حکمت میتواند به مراتب موجودات و ترتیب وجودی و منزلت آنها پی ببرد و خدای کریم،با رحمت خود به هر موجودی خلق خاص او اعطا کرده و انسان صاحب حکمت باید با آنچه خدا به او داده است حق هر موجود را اعطاء تکوینی کند.
اگر حکمت را گذشتن از سطح عادی و رویه قابل مشاهده پدیدهها بدانیم و معتقد باشیم در نگاه حکیمانه عمق و باطن پدیدهها آنگونه که هستند به رویت حکیم میرسند،زیباییشناسی حاکم بر قصههای قرآن کریم نیز بر این عمق و باطن،بنیانگذاری شده است.
آنگاه که آیات الهی و سخنان خداوند در قالب داستان و قصه بیان میشود،جدا از شأن نزولهایی که برای آیات الهی بیان میشود تا به درک و فهم انسانی یاری رساند، زیبایی نزول اتفاق میافتد و آن نزول به یک منطقه معنوی خاص است.
اگر حکمت را گذشتن از سطح عادی و قابل مشاهده پدیدهها بدانیم و معتقد باشیم در نگاه حکیمانه،عمق و باطن پدیدهها آنگونه که هستند به رؤیت حکیم میرسد،زیباییشناسی حاکم بر قصههای قرآن کریم نیز بر این عمق و باطن،بنیانگذاری شده است."