خلاصه ماشینی:
"در سنت تجربی،فیلسوفان دین باور رابسیار شماتت کردهاند که چون دستشانرا از برهان تهی میدیدند با مبهمگوییو استعارهپردازی سخن را بهگونهایمیآراستند که استوار و پرمایه مینمود،اما به واقع سست و بیمایه بود.
منبع:پلانتینجا،آلوین،(1384)فلسفه دین:خدا،اختیارو شر،ترجمه محمد سعیدی مهر،قم،انتشارات طه،ص 10 (به تصویر صفحه مراجعه شود) زمینههای تفکر پلانتینجا برایفهمبهتر جایگاهپلانتیجا در جهان امروزغرب،باید به پس زمینههاینسبیگرایی معرفتی در غرب توجهیخاص شود.
در حقیقت پس از سنتچرخش زبانی و ظهور تحصلگرایان منطقی درآغاز قرن بیستم،بحث دربارۀ زبان و چیستی آن مهمترینمسئلۀ فلسفه گردید.
یکی ازمباحث مناقشه برانگیز معرفتی که در این سنت مطرح شده،بیمعنایی یا معناداری زبان دینی است.
درحقیقت این مناقشه مسبوق به اصلی معرفتشناختی است که پس از ویتگنشتاین دوم طرح شد.
براساس دیدگاه ویتگنشتاین دوم،بازیهای زبانی دین،علم،هنر،حقوق،اقتصاد با یکدیگر متفاوتاند و قواعدخاص خود را دارند؛بنابراین سنت،نزاعهای معرفتی فراوانی روی داده است.
موضوع اصلی این نزاعها،در حیطۀ فلسفۀ دین،براساس گزارههایی است که دربارۀ باور به خدا مناقشه کردهاند."