چکیده:
حیثیات متغایر یک متن)خارجی است؛اما بهیک معنی(بهنحو وجودات کاملا منحاز)ذهنی است.از سوی دیگر بنابر اصالت وجود،مفهوم وجود در حکایت خود،ذات حیثیت واقعیت را نمایان میسازد.وی در نهایت، دیگر مفاهیم فلسفی و حتی مفاهیم ماهوی را نیز،بدین تحلیل ملحق ساخته است دغدغهء صدر المتألهین در مسئلهء معقول ثانی فلسفی،در درجهء اول اثبات خارجیت این مفاهیم است.وی از کلام برخی چون میرداماد چنین برداشت کرده است که آنها بهرغم خارجی دانستن اتصاف این مفاهیم،در خارج هیچ حیثیتی چه انتزاعی و چه انضمامی به عنوان مطابق این مفاهیم در نظر نمیگیرند.از اینرو ملاصدرا به گونهای خارجیت حیثیات خارجی این مفاهیم را به زیادت یا عروض خارجی آنها ارتقا میدهد و در این میان، وحدت مصداقی آنها را نیز با معروضاتشان میپذیرد؛یعنی ملاصدرا عقیده دارد که بهرغم اختصاص بهرهای از وجود خارجی بههریک از آنها،همهء این بهرهها و حصص وجودی،در ضمن مصداث و وجودی واحد جمع میشوند و بر این اساس باید این مبنا را بهمعنی خارجیت حیثیات متغایر یک متن واحد دانست.از اینرو،عروض این مفاهیم،بهیک معنی(بهنحو
خلاصه ماشینی:
"با توجه به مطالب گذشته،همهء مفاهیم فلسفی به علاوهء ماهیت متصف به آنها در خارج،در عین بهرهمندی از حظی خاص از تحقق خارجی،همه در یک مصداق عینی واحد محققاند که اکنون باید گفت این مصداق عینی واحد-که جامع همه جهات و حیثیات خارجی است-همان حیثیت خارجی مابازای وجود است و حیثیات خارجی مفاهیم دیگر،صفات خارجی و مراتب واقعی این متن واحد(یعنی فرع بر آن)میباشند: الوجود الخاص لکل شیء هو الاصل و هو متعین بذاته و قد یکون ذا مقامات و درجات بهویته و وحدته و له بحسب کل مقام و درجة صفات ذاتیة کلیة و اتفقت له مع وحدته معان مختلفة عنه متحدة معه ضربا من الاتحاد(همان،ج 3:79).
در پاسخ به پرسش اول باید گفت که هرچند مفاهیم فلسفی،برخلاف مفهوم ماهوی در تلقی مشهور،عین ذات خارجی وجود را در ذهن حاضر نمیکنند؛اما میتوانند از خود آن حکایت کند؛بهعبارت دیگر،محکی عنه این مفاهیم بهویژه مفهوم وجود،متن ذات وجود خارجی است،نه اینکه امری عرضی از وجود خارجی،محکی عنه آن باشد: هذا المفهوم الکلی[الوجود]و إن کان عرضیا بمعنی أنه:لیس بحسب کونه مفهوما عنوانیا، له وجود فی الخارج حتی یکون عینا لشیء،لکنه حکایة عن نفس حقیقة الوجود القائم بذاته و صادق علیه بحیث یکون منشأ صدقه و مصداق حمله علیها نفس تلک الحقیقة لا شیء آخر یقوم به کسائر العرضیات فی صدقها علی الاشیاء فصدق هذا المفهوم علی الوجود الخاص یشبه صدق الذاتیات من هذه الجهة..."