خلاصه ماشینی:
"فکر میکنید در آثار شما چه خصوصیاتی نهفته است که اغلب فیلمسازان را وسوسه میکند؟ البته یکی دو تا کارم مثل بچههای قالیباف خانه و نخل هنوز فیلم نشده،اما شما این را باید از کسانی بپرسید که سراغ کارهای من آمدهاند.
به همین دلیل فکر میکنم شاید یکی از ویژگیهای آثار شما این باشد که دنبال مفاهیم ذهنی نیستید و این کار سینماگران را آسانتر میکند.
مهرجویی داستان را خوانده بود و پیشنهاد ساختنش را داد یا اصلا بنایش این بود که نوشتهای از شما را فیلم کند و آمد سراغتان؟ سال هفتاد و پنج بود که من مهمان مامان را نوشته بودم و هنوز چاپ نشده بود.
البته میدانید که ابتدا قرار بود این یک سریال تلویزیونی باشد و تنها از طریق گسترش آدمها میتوان به چنین داستانی دست یافت،در مورد مشمریم،خودم همهجا بردمش حتی تا توی بیمارستان یا مثلا همین شوهر صدیقه که در داستان خیلی کمرنگ است.
خلاصه این داستان روی دستش مانده بود،تا اینکه دو تا تهیه کنندهء دولتی پیدا کرد که یکیاش سیما فیلم بود و میخواست که بشود یک سریال.
چون یکی از تمهایی که در فیلم خیلی خوب رویش کار شده و البته در اصل داستان هم هست،این است که یک انسان در موقعیتهای حاد،چهقدر تاب و تحمل دارد؟اگر چیزی به داستان اضافه میشد،این تم خراب میشد.
بههرحال باید زمان بگذرد و کسی بیاید این بیست و چند فیلمی را که براساس کارهای من ساخته شده بررسی کند و ببیند کدام بهتر است."