خلاصه ماشینی:
"ادعاهای نسل سوم از نظریههای انقلاب، با وقوع دو انقلاب در پایان قرن بیستم یعنی انقلاب اسلامی ایران و انقلاب نیکاراگوئه که در هر دو، مذهب نقش عمده داشت، با بحران مواجه شد.
آقای ملکوتیان در ادامه، به عواملی که در به وجود آمدن دیدگاههای سه نسل اول نظریهپردازان انقلاب دخیل بود اشاره میکند و میگوید: اینها بیشتر تحت تأثیر برداشتهایی بودند که در جوامع غربی در مورد جامعهشناسی، روانشناسی، اقتصاد، انسان و اجتماع غربی وجود داشته است.
وی در بخش دیگری به دیدگاه نظریهپردازان در مورد انقلاب اسلامی ایران که چرا و چگونه شکل گرفت میپردازد و میگوید: در مجموع میتوان پنج رهیافت برای مطالعه انقلاب اسلامی برشمرد: رهیافتهای اقتصادیـاجتماعی، روانشناختی، سیاسی، فرهنگی در رهیافت اقتصادیـ اجتماعی به عوامل کلان اجتماعی یا اقتصادی در تحلیل پدیده انقلاب اسلامی توجه میشود.
به نظر میرسد که این عامل از دیگر عوامل در انقلاب اسلامی نقش قویتری داشته است؛ به طوری که اگر مذهب و تشیع و رهبری و فرهنگ جهاد و شهادت برگرفته از قیام کربلا نبود، چنین انقلابی در ایران صورت نمیگرفت."